متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان از فرش به عرش | Kimia83/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 249
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «از فرش به عرش» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

MELO

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
140
پسندها
2,016
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #2
«به نام نامی‌دوست»

«نقد همراه رمان از فرش به عرش»

منتقد: MELO MELO
نویسنده: Kimia83 Kimia83


روی زمین نشستم و با پشت دست چپم خون گوشه‌ی لبم رو پاک کرد و با درد گفتم: (کجای کارکتر درد می‌کند؟ گفتن درد خالی در این قسمت کافی نیست یکم بیشتر دردش را توصیف کنید. برای مثال: گوشه‌ی لبم رو پاک کردم، که سوزشش صورتم رو درهم برد. با صورتی مملو از درد گفتم:)
- یه روز تلافی‌اش رو سرتون در میارم.
دست و پاهام از شدت ضربه‌هاشون تیر می‌کشید. به زحمت خودم و به کتابم رسوندم و برش داشتم.( روی توصیفات بیشتر مانور بدین؛ به زحمت خودم رو به کتابم رساندم و از روی آسفالت سرد برش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Kimia83

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
20,141
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #3
نقد همراه رمان از فرش به عرش
منتقد: ماهیار توکلی
پست ۱۱



- چرا؟
شونه‌هام رو بالا انداختم و گفتم:
- نمی‌دونم، شاید به خاطر اینه که خیلی زود خوابیدم.
- شاید.
لبخندی زدم و گفتم:
- میشه برم؟
- باشه، برو.
زیر لب تشکر کردم و ازش دور شدم. یکم که ازش دور شدم [توضیحی درباره مکان بدین.برای مثال: از راهروی باریک که نور کم لامپ‌های آفتابی اون رو روشن می‌کرد، رد و ازش دور شدم] برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم. وقتی دیدم نیست نفس راحتی کشیدم و به راهم ادامه دادم. حرف‌های آقای رضایی و خاله شیرین از ذهنم بیرون نمی‌ره. باورم نمی‌شه خاله شیرین پولی رو که حق بچه‌هاست ازشون گرفته باشه. اگه آقای رضایی این کار رو کرده بود هضمش برام خیلی راحت‌تر بود. یعنی منظورش از این‌که اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Kimia83

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
166
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • #4
«به نام نامی‌دوست»

«نقد همراه رمان از فرش به عرش»

منتقد: MELO MELO
نویسنده: Kimia83 Kimia83


روی زمین نشستم و با پشت دست چپم خون گوشه‌ی لبم رو پاک کرد و با درد گفتم: (کجای کارکتر درد می‌کند؟ گفتن درد خالی در این قسمت کافی نیست یکم بیشتر دردش را توصیف کنید. برای مثال: گوشه‌ی لبم رو پاک کردم، که سوزشش صورتم رو درهم برد. با صورتی مملو از درد گفتم:)
- یه روز تلافی‌اش رو سرتون در میارم.
دست و پاهام از شدت ضربه‌هاشون تیر می‌کشید. به زحمت خودم و به کتابم رسوندم و برش داشتم.( روی توصیفات بیشتر مانور بدین؛ به زحمت خودم رو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MELO

Kimia83

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
166
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • #5
نقد همراه رمان از فرش به عرش
منتقد: ماهیار توکلی
پست ۱۱



- چرا؟
شونه‌هام رو بالا انداختم و گفتم:
- نمی‌دونم، شاید به خاطر اینه که خیلی زود خوابیدم.
- شاید.
لبخندی زدم و گفتم:
- میشه برم؟
- باشه، برو.
زیر لب تشکر کردم و ازش دور شدم. یکم که ازش دور شدم [توضیحی درباره مکان بدین.برای مثال: از راهروی باریک که نور کم لامپ‌های آفتابی اون رو روشن می‌کرد، رد و ازش دور شدم] برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم. وقتی دیدم نیست نفس راحتی کشیدم و به راهم ادامه دادم. حرف‌های آقای رضایی و خاله شیرین از ذهنم بیرون نمی‌ره. باورم نمی‌شه خاله شیرین پولی رو که حق بچه‌هاست ازشون گرفته باشه. اگه آقای رضایی این کار رو کرده بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا