نقد همراه نقد همراه رمان فرار از دست پیرپاتال‌ها | Fateme.Sh/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 251
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

مدیر بازنشسته نقد + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/7/20
ارسالی‌ها
601
پسندها
15,433
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «فرار از دست پیرپاتال‌ها» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

MOBARAKEH

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
2/8/20
ارسالی‌ها
851
پسندها
9,375
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
17
سطح
19
 
  • #2
«به نامه خدا»

پارت پنجم:

با صدای پای کسی که از پله‌ها میاد بالا، « با صدای پای کسی که از پله‌ها بالا می‌اومد | فعل زمان حال را توضیح میده نه گذشته را»
سریع شال آبی روی سرم رو صاف می‌کنم و موهای مشکیم رو زیر شال می‌برم. صاف می‌ایستم و منتظر می‌مونم تا فرد بالا بیاد.
« در اینجا حالات شخص رو توضیح بدید؛ مضطربه، هیجان زده‌ست، متعجبه؟ و توضیح بیشتری در مورد فضا می‌تونید بدید برای مثال اینکه شخصیت ما کجای پله‌ها ایستاده، پله‌ها به چه شکلی هستند، فضای اطراف چه شکلیه»
اِ! اینکه نسیمه! لبخند دندون‌نمایی می‌زنم و چمدونم رو به دیوار تکیه میدم. « طرز ایستادن شخص، رنگ چمدون و حالت گذاشتنش، طرز بالا اومدن شخصی به نام نسیم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MOBARAKEH

MOBARAKEH

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
2/8/20
ارسالی‌ها
851
پسندها
9,375
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
17
سطح
19
 
  • #3
پارت ششم:
***
- خانوم چیزی میل دارین؟
چشمام رو آروم باز می‌کنم و به مهماندار هواپیما زل می‌زنم. با لبخند دندون‌های سفید و مرتبش رو به نمایش می‌ذاره و بهم خیره می‌شه. اه! نگاه چه لنزای ضایعی گذاشته. اسکول! نگاهی به فرغونش می‌اندازم.
« همونطور که در توضیحات پارت قبل گفته شد، توی توصیفات بیشتر کار کنید. لباس فرم مهماندار چه رنگی و چه شکلیه؟ مدل و رنگ مو، مدل ایستادن، رنگ لنزی که گفته شد و چطور تشخیص دادش! رنگ و مدل فرغون مهماندار ^-^ و خیلی چیزای دیگه!»
کلی خوراکی توشه. چشم ازش می‌گیره و سرم رو به پشتی صندلیم تکیه میدم که بخوابم. زیر لب خطاب بهش می‌گم:
- نه؛ ممنون.
« چه خوراکی‌هایی وجود داره؟ شیرینن یا ترش؟ آبمیوه یا آبی وجود داره؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MOBARAKEH

MOBARAKEH

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
2/8/20
ارسالی‌ها
851
پسندها
9,375
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
17
سطح
19
 
  • #4
پارت هفتم:

آرنجشو می‌کوبه تو پهلوم و با غیض می‌گه:
- خیلی بی‌احساسی سپیده! من کاری به تو ندارم. این سنگ صد در صد جادوییه. کجای دنیا سنگ به این خوشگلی پیدا میشه که تازه روش این جمله‌ی مبهمو نوشته باشه؟
دستمو توی هوا تکون میدم و میگم:
- جادوییه، جادوییه! برو بابا! اسکول. هرکاری می‌خوای بکن.
شونه‌ای بالا می‌اندازه و سنگ رو توی دستش می‌گیره. چپ‌چپ بهش نگاه می‌کنم. زیر لب می‌گه:
- موج‌های مواج نقره‌ای... موج‌های مواج نقره‌ای... موج‌های مواج نقره‌ای...
پوزخندی می‌زنم. چشمامو می‌بندم و میگم:
- وای مامانم اینا! تبدیل به قروباغه ( قورباغه) شدی نشیم ( نسیم) جون! چه سنگ جادویی‌ای!
چشممو باز می‌کنم که... اِوا! نسیم؟! کجا رفت این دختر؟ با تعجب خم می‌شم روی صندلیش که کنار پنجره هست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MOBARAKEH

MOBARAKEH

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
2/8/20
ارسالی‌ها
851
پسندها
9,375
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
17
سطح
19
 
  • #5
پارت هشتم:

دهنم از تعجب باز می‌مونه. دور تا دور خودم می‌چرخم. پر از درخت‌های سر به فلک کشیده و بدون برگه. وای خدا! مثل این فیلم ترسناکاست. درختای بلند قامت با ساقه‌های بزرگ که هیچ برگی ندارن. خاکستری رنگ هستن و اونقدر ساقه‌هاشون توی هم پیچ خورده که یه دسته از درختای ترسناک رو به وجود اوردن.
انگار توسط یه مشت درخت غولپیکر زندانی شدم چون واقعا هیچ راه فراری نیست. زیر پامو نگاه می‌کنم. علف‌های کوتاه نقره‌ای رنگ زیر پام هستن. جای قشنگیه ولی این موقع شب، اینجا، واقعاً خیلی ترسناکه! هیچ صدایی به گوش نمی‌رسه. دور خودم می‌چرخم. همه‌ش درخته و درخته و درخت! حتما یه جنگل جادوییه. نمی‌دونم!
به ریخت و قیافه‌م نگاه می‌کنم. مانتو و شالم نیستن. فقط شلوار جینم و تاپ مشکی بندیم مونده. محکم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MOBARAKEH
عقب
بالا