آ مثل آب که دیگه نداریم یعنی داریم کمه
آمثل اسمان ابی که سالی یه بار می بینیمش
آمثل ارامش که تو زندگیمون گم شده
آمثل آرزو که هرچی فکر میکنیم نمی تونیم براوردشون کنیم
آ مثل آدم که دیگه نیستیم دیگه رحمی بهم نداریم
آ مثل آغوش که از ترس همه ی اینها بهش پناه می بریم