همیشه روش نمیشد این عاشق خجالتی
همش از پشت شیشه میدید تورو یواشکی
لحظه ها رو میشمرد تا که دوباره رد بشی
رد بشی با این نگاهت دل و آسون بکشی
انتظار میکشیدم صدای پاتو بشنوم
منتظر بودم بیایو عکستو بازم بکشم
دست و پام گم میکردم بند میومد زبونم
هروقت که میخواستم بگم تویی وجود من
یه روزی جرات دادم به این دلم
بیامو بگم دوست دارم
اما تا اومدم پشت پنجره
دستاتو دیدم تویه دست دیگه
چشم انتظاری بسه دیگه
بی قراری فهیدم بسه دیگه
از خدا خواستم خراب شه آسمونم
تا از این دنیا برم دل بکنم
آخه اونی که منو تنها گذاشت
قدر این عشق و تو این دنیا نداشت
ای خدا اون منو پشت سر گذاشت
عشق شیشه ایی آره فایده نداشت