متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار عشق مصنوعى/ Naafaas کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Naafaas
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 659
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
به هر جا مينگرم همه چيز واقعيست
چشمان دريايت،موهاى گندم گونه ات
اما در اين ميان عشق تو مصنوعى است
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #2
من با پاى پياده دنبال تو ميگردم
تو دست در دست او دارى
من اشك ميريزم ز وصال
تو در كنار او قهقه سر ميدادى
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #3
ميخواهم بخندم
اما اشكهايم
به لبخندم أمان نميدهد
هرچند لبخندم
خيلى وقت است
كه به سرقت رفته
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #4
قلب من از ان روز
دگر از عشق حرفى نزد
جورى به قلبم خنجر زدى
كه قلب من
ارى ،دگر از عشق حرفى نزد
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #5
هر شب در خيالاتم
چهره تو نمايان است
اما هميشه در مِه
صورت تو پنهان است
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #6
حرفهايم بوى قهوه اى را ميدهند
كه هيچ شكرى نميتواند شيرينش كند
دستهايم بوى خونى را ميدهد
كه بعد از خنجر زدن به قلبم
از ان سرازير ميشود
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #7
من نميدانم چرا هر شب گريه ميكنم
نميدانم چرا از عشق بيزارم
ولى
ميدانم كه من در رويا فقط
با خاطرات تو سر بر بالش ميگذارم
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #8
يار من در رويا داد ميزند
در سياه چاله دنيا فرو ميرود
گر خواهم كمكش كنم
دست مرا پس ميزند
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #9
در درياى بى كران زندگى
در قايقى شكسته
كه نامش زمان است
نشسته ام و به أفق مينگرم
چقدر سرخى غروب
شبيه توست
 

Naafaas

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
642
امتیازها
3,933
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #10
از دريا اموختم هركه از حدش گذشت غرقش كنم
از درد ها اموختم هركه باعث دردم شد در دود سيگارم محوش كنم
از باد اموختم بسپارم به دستش هرچه مهربانى دارم
از اشك اموختم بكشم با خودم هرچه غم در سينه دارم
از بغض اموختم با درد ها بزرگ شوم
اما از عشق اموختم در جوانى هم ميتوانم پير شوم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
7
بازدیدها
645
عقب
بالا