مجموعه اشعار عشق دلفروز|آذردخت پاییزی کاربر انجمن یک رمان

[Shadi.Roohbakhsh]

جدا از رویت ای ماه دل افروز
نه روز از شب شناسم نه شب از روز
وصالت گر مرا گردد میسر
بود هر روز من چو عید نوروز​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

به عمر خویش تا یاد دارم
زه هجرت ناله وفریاد دارم
ندارم خاطر شادی به خاطر
همیشه خاطر ناشاد دارم​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

نسیمی کز بن آن کاکل آید
مرا خوش‌تر زبوی سنبل آید
چو شب گیرم خیالت را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آید​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم که..
غم عشق تو کی در هر سرآید
همایی که بهر بوم بر آید
ز عشقت سرفرازان کام یابند
​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

بکشت خاطرم جز غم نروید
به باغم جز گل ماتم نروید
به صحرای دل وبی حاصل من
گیاه نا امیدی هم نروید​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

تو دیروز بر چشم من چشم بستی
به صد ناز به دو دیده من نشستی
مرا با دوچشمی که آتشفشانی بود
نگه کردی وخنده بر لب شکستی

 

[Shadi.Roohbakhsh]

نوای گرم پری چهرگان چو شنیدم از دور
میان آن همهمه در گوش من صدای تو آمد
سپیده سر زدو آن نامه را به یاد تو نوشتم
به سوگ عشق گریزان خویش اشک فشاندم

 

[Shadi.Roohbakhsh]

نهادمش به لب وبا لبانی داغ وعطشناک
به یاد روی تو بر روی نامه بوسه فشاندم

 

[Shadi.Roohbakhsh]

بگفتمش برو ای نامه، قاصد دل من باش
بگو به یار گریزان حکایتی که تو داری
تو زود تر ای نامه ز من،روی به دست رفیقم
چرا سد بندم به سعادتی که تو داری

 

[Shadi.Roohbakhsh]

میان گریه نوشتم ای ستاره بختم
بر آسمان وفا خیره ماندم ونومیدی