- ارسالیها
- 229
- پسندها
- 6,147
- امتیازها
- 20,913
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #1
عنوان: متهم به بازگشت
نویسنده: بهار جعفری
ژانر: #عاشقانه_اجتماعی_تراژدی
خلاصه:
گاهی خاطراتِ حزنانگیز گذشته سوسویِ کمجانِ چشمان بیرمقات را به خاموشی میگرایاند و سوز و سرمای زمستانِ زود هنگام، نم اشک را به دیدگانت میدواناند و تو بیهیچ سلاحی در برابر طغیانی از خاطرات سر برآورده از خاک فراموشی، کمر خم میکنی و میشکنی؛ انتظار میکشی تا کسی ندایِ زخم خوردهی گلویت را بشنود و از این منجلاب گِلآلود خلاص شوی. در میان ساز غم و جمعیت انبوه نقابهای خیرخواهانه، کسی دستان محتاج و ناتوانت را بالا میکشد؛ اما تو که خبر از مسیر ناهنجار و بیثباتی که در آن قدم میگذاری نخواهی داشت!
***
خیلی متشکرم از همهی...
نویسنده: بهار جعفری
ژانر: #عاشقانه_اجتماعی_تراژدی
در حال تایپ | رمان متهم به بازگشت | بهار جعفری کاربر انجمن یک رمان
کد رمان: 4155 ناظر: @MAEIN خلاصه: گاهی خاطراتِ حزنانگیز گذشته سوسویِ کمجانِ چشمان بیرمقات را به خاموشی میگرایاند و سوز و سرمای زمستانِ زود هنگام، نم اشک را به دیدگانت میدواناند و تو بیهیچ سلاحی در برابر طغیانی از خاطرات سر برآورده از خاک فراموشی، کمر خم میکنی و میشکنی؛ انتظار میکشی...
forum.1roman.ir
خلاصه:
گاهی خاطراتِ حزنانگیز گذشته سوسویِ کمجانِ چشمان بیرمقات را به خاموشی میگرایاند و سوز و سرمای زمستانِ زود هنگام، نم اشک را به دیدگانت میدواناند و تو بیهیچ سلاحی در برابر طغیانی از خاطرات سر برآورده از خاک فراموشی، کمر خم میکنی و میشکنی؛ انتظار میکشی تا کسی ندایِ زخم خوردهی گلویت را بشنود و از این منجلاب گِلآلود خلاص شوی. در میان ساز غم و جمعیت انبوه نقابهای خیرخواهانه، کسی دستان محتاج و ناتوانت را بالا میکشد؛ اما تو که خبر از مسیر ناهنجار و بیثباتی که در آن قدم میگذاری نخواهی داشت!
***
خیلی متشکرم از همهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر