ساغر می بر کفم نه تا ز بر / برکشم این دلق ارزق فام را
ای ساقی ، ساغر می را بر کفم نِه . یعنی به دستم ده تا این خرقۀ ازرق یعنی کبود رنگ را از تن بیرون آورم . یعنی م**س.ت شوم و خرقه را چاک زنم و از تن به درآرم و دور اندازم . این بیت تعریض است به شیخ حسن ازرق پوش و پیروانش . چه این گروه همگی جامۀ کبود رنگ پوشند.
ساغر = قدح زِ بَر = از تنم دلق = خرقه ازرق فام = کبود رنگ
*ازرق پوشان خلفاء و مریدان حسن ازرق پوش است . این ازرق پوشان همگی از صوفیان خلوتی اند و به مناسبت لباس کبود رنگی که به تن می کردند به این اسم مشهور شده اند . این فرقه از صوفیه با اصحاب پیرِ گلرنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گرچه بدنامی است نزد عاقلان / ما نمی خواهیم ننگ و نام را
ای ساقی ، اگر چه باده نوشیدن و م**س.ت گشتن و جامه چاک زدن و بیرون انداختن آن نزد عاقلان بدنامی است اما ما مقید نام و ناموس و ننگ و عار نیستیم . زیرا ما مریدان رِندِ مخموریم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
باده در ده چند از این باد غرور / خاک بر سر نفس نافرجام را
ای ساقی ، باده بده تاکی از این بادِ غرور یعنی با غرور ، عُمر ضایع کردن تا کی . خاک بر نَفسِ بدفرجام یعنی نفسی که هرگز اصلاح پذیر نبوده و نیست . یعنی غیر از باده نوشی ، تابع مقتضیات نفس بودن ، تضییع عمر است
محرم راز دل شبهای خود / کس نمی بینم ز خاص و عام را
از خاص و عام کسی را محرمِ رازِ دلِ دیوانه خود نمی بینم . یعنی در تمام عالم یک همراز پیدا نمی شود که آدمی اسرار دل خود را برایش فاش نماید تا که اندکی بارِ غمِ دل تخفیف یابد
*مَثَلِ مشهوری می گوید : « اگر نگویم می میرم و اگر بگویم اسرار فاش می شود »