متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان نحوست | maryam.abbasi / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 182
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «نحوست» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #2
نقد همراه رمان نحوست
نویسنده: W maryam.abbasi
منتقد: مریم شکیبائی
#5
وارد اتاق خودم می‌شوم و به سمت میز تحریر قهوه‌ای رنگ ساکن در گوشه‌ی اتاق می‌روم. [اشاره‌ای به توصیف میز دارید اما می‌توانید برای تجسم بهتر، ویژگی‌های جزئی را نیز از آن بگویید اما زیاده روی نکنید. مثلا: ام‌دی‌اف براقش نور تابیده از پنجره را منعکس می‌کند. و یا حتی می‌توانید از باز بودن پنجره استفاده کنید و از لایه‌ای غبار نازک بر رویش سخن بگویید.] برگه‌های طراحی‌ام کمی به هم ریخته شده‌اند؛ احتمالاً به خاطر بادی است که از پنجره می‌آید. همه‌شان را به ترتیب [می‌توانید در اینجا چگونگی ترتیب را هم بگویید. به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] W-XixI

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #3
#6
بر اثر درد، آن راهِ چند ثانیه‌ای را در عرض یک دقیقه طی می‌کنم. دستم را به چهار چوب در آشپزخانه می‌گیرم و داخلش را نگاه می‌کنم. اجاق گاز را می‌بینم که روی یکی از شعله‌هایش ظرفی [ظرف استیلی] قرار دارد و مایع قرمز رنگی درون آن، در حال سر رفتن است.
سریع به سمتش می‌روم و زیرش را خاموش می‌کنم. همان‌جور [می‌توانید برای زیبایی بیشتر از (همان‌طور) استفاده کنید. هرچند که ایرادی به آن وارد نیست.] در حال قُل‌قُل کردن است. دقیقاً چه ماده‌ی غذایی است؟ قرمز و غلیظ! تا حالا همچین چیزی ندیده‌ام. کم‌کم کف‌هایش می‌خوابد و چیزی شبیه یک توپ کوچک سفید رنگ در وسطش دیده می‌شود. چند رشته‌ی ریشه مانند هم به آن، متصل است. از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] W-XixI

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #4
#7
دوباره به همان سمت می‌چرخم که با دیدنش در فاصله‌ی یک سانتی‌ام، هین بلندی گفته و به در می‌چسبم. با وحشت، دهانِ باز و چشم‌های رعب آورش را می‌نگرم. از همه بدتر، روی هوا ایستادنش است که نشان از نبودنِ خودش می‌دهد! [می‌توانید به جای تکرار موارد گفته شده، ویژگی‌های ظاهری دیگرش را بگویید] عضلات لب‌های لرزانم، دوباره برای صدا زدنش جا به جا می‌شوند.
- مامان؟
در یک حرکت ناگهانی، از روی میز غذا خوری چاقوی بزرگِ دسته چوبی را بر می‌دارد و به سمتم می‌آورد. طی عکس العملی ناخودآگاه و سریع، دستش را گرفته و برای مهارش تلاش می‌کنم. آب دهانم را قورت می‌دهم و نفس‌نفس زنان، با چشم‌های گرد شده‌ام نگاهش می‌کنم. چشمانش تا آخرین حد باز شده‌اند؛ حتی سفیدیِ چشمانش هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] W-XixI

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #5
#8
گونه‌ی چپ داغ کرده‌ام، تنها سوزشی اندک به دردهایم اضافه می‌کند. من تنها در شوک این مانده‌ام که دلیل خوردنِ این سیلی چه بود؟ [شوکه بودنش را در صورتش نشان دهید. مثال: هاله‌ای زلال قرنیه چشمانم را می‌پوشاند و با ابروهایی که از ناباوری بالا پریده‌اند، خیره می‌شوم به تیله‌های ... رنگش.]
- هیچ‌وقت موقع حرف زدن با من طفره نرو! اینم خودت خوب می‌دونی، چرا انقدر چرت و پرت میگی؟
چشم‌های خون گرفته‌اش را از من می‌گیرد و دستش را روی صورتش می‌کشد. پووف کلافه‌ای کشیده و عصبانی می‌گوید:
- زود باش زر بزن ببینم صورتت چی‌شده؟ چرا مثل روانی‌ها با خودت درگیر بودی؟
فقط نگاهش می‌کنم و آب دهانم را قورت می‌دهم. دستم را روی قلبم می‌گذارم و دهانم را برای حرف زدن، باز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] W-XixI

MELO

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
140
پسندها
2,016
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #6
«نقد همراه رمان نحوست»

پارت یازدهم

دست به سینه می‌ایستم و با نگاهی مغرور، در چشم‌هایش زل می‌زنم. پس از پوزخندی، لب باز می‌کنم.
- اول خودت و ببین.
جلوتر می‌روم و همان‌جور در حال حالت دادن چتری‌هایم (چتری‌های بلند؟ یا کوتاه؟) روی صورتم، ادامه می‌دهم:
- تویی که سالی یه بار، حتی اسم کتاب و از روش نمی‌خونی!
سرم را به سمت چپ می‌چرخانم که متوجه حضور چند نفر از پسران دبیرستان کناری می‌شوم. یکی‌شان دوست صمیمی کیارش، سیروان است. نگاه (اینجا رنگ چشم سیروان رو توصیف کنید. نگاه آبی، سبز، قهوه‌ای، عسلی، طوسی) سیروان با خنده روی من و دُرسا نشسته و کیارش هم با اخم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا