متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان اِدمان | Maryam.Shakibaei / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 208
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «اِدمان» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • #2
اثر: رمان اِدمان
نویسنده: Maryam.Shakibaei Maryam.Shakibaei
ناظر: Moti.ltf Moti.ltf
-----​
پست ۶


نشسته بر لحاف چندلا شده‌ای که نقش مبل داشت در کنار دیوار، خیره می‌شوم به پنکه‌ای که نسیمی به گرمای خانه هدیه می‌کند. نفس‌های آخرش است؛ این را از قژقژ پروانه‌ی صورتی رنگش، در هر چرخش می‌توان فهمید.
خاله بلوط پیراهن مخمل اعیانی به تن کرده و هم گام با ریتم تمپو سکه‌های آویز شده از دامن پرچینش را به هوا می‌پراند و شلنگ تخته‌ای می‌اندازد. الحق که جیغی رنگ نارنجی‌اش [پس و پیش گذاشتن کلمات اینجا باعث گیجی میشه و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سالخورده و گربه اش

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #3
نقد همراه رمان اِدمان
نویسنده: Maryam.Shakibaei Maryam.Shakibaei
منتقد: Violinist cat❁ Zahra.rezai

پست سیزدهم

سخت می‌گوید: [پیشنهاد می‌کنم بیشتر احساس و حالت شخصیت را پیش از گفتن دیالوگ، شرح دهید. برای نمونه، توصیف کنید که تردید دارد برای بیان، یا این‌که سخنش را نیمه تمام رها می‌کند، یا لکنت می‌گیرد و واژه‌ها را گم می‌کند و... .‌]
- امروز صبح روی پل بالای رودخونه، یه ماشین از جلوش با سرعت درمیاد، می‌خواد کنار بکشه که به ماشین نخوره، از پل پرت میشه پایین.
دستان عرق کرده‌ام یخ می‌زنند و انجمادشان را با دون دون شدن پوستم نشان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #4
پست چهاردهم
درِ [چوبی] کمد استخوانی رنگ را باز می‌کنم. به نظرم اگر رگه‌های طلایی در حاشیه‌اش نبود زیباتر می‌شد. مانتوی تیره‌ای انتخاب می‌کنم. سرمه‌ای با پوست سفید صورتم تضاد زیبایی پدید می‌آورد. گرهی پاپیون مانند به بند کمرش می‌زنم. پایینش قدری گشاد می‌شود و جنس خنکش در این هوای گرم، دلچسب است. شلوار و شالی مشکی انتخاب می‌کنم.
می‌نشینم روی صندلی [قهوه رنگ] و چشم می‌دوزم به آینه‌ی [گرد| مستطیلی|...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #5
پست پانزدهم
برخلاف من برای او اهمیت زیادی دارد نظر دیگران و همین باعث می‌شود دست به باز کردن دکمه‌هایش [پیشنهاد می‌کنم برای کامل‌تر شدن جزئیات، این جمله را این‌چنین نگارش کنید: دست به باز کردن دکمه‌ی شب رنگش بزند.] بزند. می‌خندم و این دیوانه دست بردار نیست. جلو می‌روم و دستش را از روی دومین دکمه‌اش می‌قاپم.
- چیکار می‌کنی دیوونه شوخی کردم!
چشم ریز کرده و سرش را کمی به چپ متمایل می‌کند.
- خوبم یعنی؟!
درحالی که دکمه‌ی [مشکی رنگ] پیراهنش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #6
پست شانزدهم
کامیار دستان بلند و یغورش را به جیب‌های شلوارش رسانده و هرازگاهی خنده‌های بلند و ناموزونی راه می‌اندازد. زیادی لاغر و قد بلند است طوری که از قامت متوسط سهند سر و گردنی بلندتر است. چشم می‌دوزم به همایی که در پیِ سوال کوتاهم برای نامزدیِ بلند مدتشان، دو ساعت است که از معضلات جامعه می‌گوید! احساس می‌کنم وقتش است کلامی بگویم تا زشت نباشد و هم گوش‌هایم از صدای جیغش رهایی یابند.
- آره خب اما شرایط شما که بهتر از ماست. آقا کامیار ماشین و خونه دارند. میشه همه چیز رو در کنار هم بسازین. [پیشنهاد می‌کنم لحن، احساس و حالت شخصیت را پیش از دیالوگ ذکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #7
پریچهر عزیزم سالخورده و گربه اش Cãlypso
زهرای زیبا Violinist cat❁ Zahra.rezai
مرسی از نقد پربارتون :rose:
موارد گفته شده حتما اصلاح میشه:402:
 
امضا : Maryam.Shakibaei
عقب
بالا