نقد همراه نقد همراه رمان کودتای شهروا | Negar.Dayani / توسط شورای نقد

[N.Karevan❀]

~بسم رب النور~

با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «کودتای شهروا» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[KiyaraSh]

نقد همراه رمان کودتای شهروا​

#4
مداد طراحی‌اش را ماهرانه روی کاغذ می‌چرخاند و طراحیِ چهره‌ی ترانه هر لحظه زیباتر و واقعی‌تر می‌شد.
لب زیرینش را به دندان گرفته و با دقت مشغول حاشیه زدن کناره‌های کاغذ بود؛ برای خودش نیز عجیب بود چرا مواقعی که نیاز به دقت کامل داشت، لبش به سلاخی دندان‌های خرگوشی‌ و زیبایش می‌رفت... . (در این سطر، باتوجه به اینکه جمله به پایان رسیده، استفاده از سه نقطه به جا نبوده و همان نقطه برای کامل کردن جمله کفایت می‌کند)
تاپ و شلوارک قرمز گوجه‌ای‌اَش هارمونی زیبایی با پوست سفیدش ایجاد کرده بود؛ (خیلی خوب است که...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Negar.Dayani]

نقد همراه رمان کودتای شهروا​

#4
مداد طراحی‌اش را ماهرانه روی کاغذ می‌چرخاند و طراحیِ چهره‌ی ترانه هر لحظه زیباتر و واقعی‌تر می‌شد.
لب زیرینش را به دندان گرفته و با دقت مشغول حاشیه زدن کناره‌های کاغذ بود؛ برای خودش نیز عجیب بود چرا مواقعی که نیاز به دقت کامل داشت، لبش به سلاخی دندان‌های خرگوشی‌ و زیبایش می‌رفت... . (در این سطر، باتوجه به اینکه جمله به پایان رسیده، استفاده از سه نقطه به جا نبوده و همان نقطه برای کامل کردن جمله کفایت می‌کند)
تاپ و شلوارک قرمز گوجه‌ای‌اَش هارمونی زیبایی با پوست سفیدش ایجاد...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Zeinabrostami]

نقد همراه رمان کودتای شهروا

(پارت نهم)
دست مشت‌ شده‌اش روی پیشانی‌اش فرود آمد. خاطر آورد حرف‌های زشتش را. چهره‌اش با نگرانی در هم رفت و با دلِ شکسته‌ی ترانه چه می‌کرد؟ چقدر بهزاد به او گوشزد کرده بود هر حرفی که می‌خواهد بر زبان آوَرَد را، اول در دهان مزه مزه کند[ مزه‌مزه صحیح است] و بعد بیرون فرستد[قبل از ولی، اما، ولیکن، چون، زیرا و... لازم است نقطه ویرگول بگذارید] ولیکن او بازهم مثل همیشه فراموش کرده بود؛ در دریای پرتلاطم افکار ضد و نقیضش غرق بود که دستِ پرند روی شانه‌اش نشست و مانند غریق نجاتی او را از جنگ و جدل دریای ذهن بیرون کشید. نگاهِ مستعصلِ یاس را که دید، سری تکان داد و حدس زد...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[KiyaraSh]

مچکرم کیارا جان، حتما اشکالات رو برطرف میکنم :')‌ ♡
خسته نباشی

تو هم خسته نباشی زیبا♡ر؛

 

[Negar.Dayani]

نقد همراه رمان کودتای شهروا

(پارت نهم)
دست مشت‌ شده‌اش روی پیشانی‌اش فرود آمد. خاطر آورد حرف‌های زشتش را. چهره‌اش با نگرانی در هم رفت و با دلِ شکسته‌ی ترانه چه می‌کرد؟ چقدر بهزاد به او گوشزد کرده بود هر حرفی که می‌خواهد بر زبان آوَرَد را، اول در دهان مزه مزه کند[ مزه‌مزه صحیح است] و بعد بیرون فرستد[قبل از ولی، اما، ولیکن، چون، زیرا و... لازم است نقطه ویرگول بگذارید] ولیکن او بازهم مثل همیشه فراموش کرده بود؛ در دریای پرتلاطم افکار ضد و نقیضش غرق بود که دستِ پرند روی شانه‌اش نشست و مانند غریق نجاتی او را از جنگ و جدل دریای ذهن بیرون...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Zeinabrostami]

ازت ممنونم زینب جان :'>
حتما اشکالات رو ویرایش می‌کنم عزیزم ♡
خسته نباشی

ممنون عزیزی. زنده باشی.