SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #1 چنان دل بسته ام کردی که با چشم خودم دیدم خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد منبع: روزانه آخرین ویرایش 5/9/21 امضا : SETAYESH.MO
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #2 و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد که درختانش سالهاست مرا از یاد بردهاند غمگینم و این ربطی به تو ندارد که پسر همسایهام نبودی تا هر صبح پنجره را باز کنم بی آنکه جواب سلامت را بدهم با بنفشهای در گیسوانم کاش به زنی که عاشق است میآموختند چگونه انتقام بگیرد غمگینم که عشق اینهمه مهربان است مژگان عباسلو امضا : SETAYESH.MO
و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد که درختانش سالهاست مرا از یاد بردهاند غمگینم و این ربطی به تو ندارد که پسر همسایهام نبودی تا هر صبح پنجره را باز کنم بی آنکه جواب سلامت را بدهم با بنفشهای در گیسوانم کاش به زنی که عاشق است میآموختند چگونه انتقام بگیرد غمگینم که عشق اینهمه مهربان است مژگان عباسلو
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #3 ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه می فشارمت اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان در باغ دل بکارمت اما ندارمت می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمت اما ندارمت سعید بیابانکی امضا : SETAYESH.MO
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه می فشارمت اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان در باغ دل بکارمت اما ندارمت می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمت اما ندارمت سعید بیابانکی
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #4 باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد باید كسی باشد كه عكس خنده ام را در لابه لای گریه اش محكم بگیرد چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد از گریههای او خدا قلبش بلرزد از گریههای او نفسهایم بگیرد من! جای خالی باشم و او هم برایم هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد پویا جمشیدی امضا : SETAYESH.MO
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد باید كسی باشد كه عكس خنده ام را در لابه لای گریه اش محكم بگیرد چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد از گریههای او خدا قلبش بلرزد از گریههای او نفسهایم بگیرد من! جای خالی باشم و او هم برایم هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد پویا جمشیدی
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #5 دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟ امضا : SETAYESH.MO
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #6 در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست امضا : SETAYESH.MO
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #7 دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید شیخ بهایی امضا : SETAYESH.MO
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید شیخ بهایی
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #8 بی پنجره ای غریبه ای در وهمی عشق است اگر از آن نداری سهمی فهمیدن عشق عاشقی می خواهد یک روز بزرگ می شوی و می فهمی امضا : SETAYESH.MO
بی پنجره ای غریبه ای در وهمی عشق است اگر از آن نداری سهمی فهمیدن عشق عاشقی می خواهد یک روز بزرگ می شوی و می فهمی
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #9 آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد این آدم کوکی ، جسدی پشت نقاب است یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق در مکتب ما ، عشق فقط ، حرف حساب است یک جمله بگو دلبرکم ! … حرف دلت چیست ؟ عاشق شده این شاعر و … دنبال جواب است امضا : SETAYESH.MO
آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد این آدم کوکی ، جسدی پشت نقاب است یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق در مکتب ما ، عشق فقط ، حرف حساب است یک جمله بگو دلبرکم ! … حرف دلت چیست ؟ عاشق شده این شاعر و … دنبال جواب است
SETAYESH.MO مدیر بازنشسته سطح 24 ارسالیها 2,227 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 18 5/9/21 نویسنده موضوع #10 امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تورا از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد؛ گریه کرد . گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود، در دلِ سنگش اثر نکرد! امضا : SETAYESH.MO
امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تورا از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد؛ گریه کرد . گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود، در دلِ سنگش اثر نکرد!