متون و دلنوشته‌ها • جدایی •

[P A R I S A]

من و دنیا همدیگر را رنگ میکنیم

من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید

من

روزهای اونو !

اون

موهای منو !

 

[P A R I S A]

دیگر دست روی دست تنهایی گذاشتن سودی برای من ندارد

می خواهم تمام شهر را موشکافی کنم

شاید فکری از من در تو

روی دست خیابانی مانده باشد

 

[P A R I S A]

هواهای دونفره را تنهایی قدم زدیم
با یاد کسانی که هوای ما را نداشتن

 

[P A R I S A]

گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگ

آرام میخزند کنجِ اتاق شان با یک بغل تنهایی ؛

گاهی تا اطلاع ثانوی تعطیل اند ؛

لطفا بعدا مزاحم شوید

 

[P A R I S A]

به تنهایی عادت کردم
اما گاهی اوقات عمیقا دلم میخواد منم عزیز دل کسی باشم …

 

[P A R I S A]

آدم ها به همان سرعت که آمده اند، می‌ روند
تنهایی ات را محکم بچسب
اینجا کسی به زانوهای در آغوش کشیده ات حسادت نمی‌ کند

 

[P A R I S A]

تنهایی
‎تمام سال هایی ست
‎که به جای تو
‎کسی را دوست نداشته ام

 

[P A R I S A]

دلتنگم
دلتنگ روزهای باتو بودن
من صدایت کنم عشقم
و تو بگویی جونم
و من سیر نشوم از این جانم گفتن هایت
و باز صدایت کنم
و بازصدایت کنم …
روزهای خوب چه زود تمام میشوند

 

[P A R I S A]

و اگر می‌‌ نویسم،
دوست دارم بدانی
در خلأ دنیای بی‌‌ جاذبه از نبودنت،
عجیب معلقم
می‌ چرخم و می‌‌ چرخم و می‌ چرخم
و در چشم‌ های ناباور یک سرگردان دلتنگ کسی‌ را می‌ بینم شبیه خودم
که هنوز عاشق کسی‌‌ ست شبیه تو
وجودی سایه‌ وار و حضوری کمرنگ
حضوری بسیار بسیار کمرنگ
که نوشتن برایش منصرف می‌ کند مرا
از مرگ و نبودن …

 

[P A R I S A]

از یه جایی به بعد
اونقدر دلت برای آدمی که بودی تنگ میشه که
دیگه فرصتی برای دلتنگ شدن واسه آدمایی که نیستن نداری …