معلم نقاشی به حیف نون گفت: برو پای تخته يه قطار بکش حیف نون هم رفت و يه ريل کشيد
معلم برگشت، تخته رو نگاه کرد و گفت: پس کو قطارش؟
حیف نون میگه: دير نگاه کردی، رد شد
امروز ناهار آبگوشت داشتیم
طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !
… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :
چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون
مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟
صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!
یعنی یه تنه عشقشو ثابت کرد