متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان خانه‌ی خیالی | Dina_0_0 / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 271
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «خانه‌ی خیالی» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • #2
بسم او...

پارت ۳

مقدمه:
در این خیابون سوت‌ و کور،
آواز دل‌نوازش قدم‌های پای تو،
و اعتراف من... .
دوست داشتن ساده است
و باور کردنش سخت
تو ساده باور کن
که من سخت دوستت دارم... .
***
هتل بانجور مثل همیشه شلوغ و پر بود. ( پایبندی به اصول پاراگراف‌بندی به نظم دادن اطلاعات تو ذهن مخاطب کمک می‌کنه و بهتره که رعایت بشه. پاراگراف بندی به صورت اصولی باید هر پارگراف یه ایده‌ی اصلی داشته باشه و به صورت کلی و روی کاغذ باید حداقل ۲/۵ خط و حداکثر ۵/۵ خط باشه. البته توی صفحه‌ی کامپیوتر میگن ۴ خط باید باشه. به هر حال در هیچ‌کدوم از این حالت‌ها نیم خط موبایل قابلیت این رو نداره که مثل یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #3
به نام خدا
نقد همراه رمان خانه‌ی خیالی
نویسنده: Dina_0_0 Dina_0_0
منتقد: Violinist cat❁ Zahra.rezai

پست دوازدهم
ناشناس با صدای پلیس متوقف شد و شروع کرد به دویدن به سمت مخالف.
الیزه بلاخره [بالاخره] توانست نفسش را بیرون دهد. خودش را جمع‌و جور کرد و به سمت پلیس‌ها برگشت. [این جمله خیلی مختصر و خلاصه‌وار است. بهتر است شرح دهید که چطور خودش را جمع و جور کرد. برای مثال لباس یا موهایش را مرتب می‌‌کند.]
الیزه: متاسفم آقایون؛ دیدن گربه باعث شد بترسم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #4
پست سیزدهم
الیزه: قراره همش مزاحم من شی؟ [در این‌جا مخاطب هیچ درکی از لحن و حالت الیزه ندارد.]
نمی‌توانست همیشه او را از هتل بیرون بیندازد. شاید کمی حرف زدن با او این مشکل را حل کند.
دیوید تیکه سوسیس گنده را قورت داد و یک نفس قهوه الیزه را سر کشید و گفت:
- تو اول من رو اذیت کردی! [این دیالوگ اندکی کودکانه نگاشته شده و با یک فرد بزرگسال مطابقت ندارد.]
الیزه ابروهایش [می‌توانید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #5
دیوید نامه را باز کرد و با صدای بلند خواند:
- دوباره همدیگه را می‌بینیم خانم ژاک؛ [زمانی که الیزه نامه را خواند درش نوشته بود: بازم هم‌دیگه رو می‌بینیم خانم ژاک. اما زمانی که دیوید آن را می‌خواند نگاشته شده: دوباره هم‌دیگه ره می‌بینیم خانم ژاک. این مورد به باورپذیری رمان لطمه می‌زند.] این کیه؟
الیزه به سرعت نامه را از دست دیوید چنگ زد و در دستش مچاله کرد.
الیزه: به تو ربطی نداره! [بهتر بود اندکی توصیف حالات و احساسات در متن می‌گنجاندید.]
و رفت به سمت در ورودی. دیوید پشت سرش دوید و باهاش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁
عقب
بالا