متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها دلـــنوشته‌هایـی مهدیــه لــطیفی❤️✨

  • نویسنده موضوع S.LOTFI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 696
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #11
دفتر عشق:

صدای پای تو ...

خوش‌ترین ترانه ست!...

زمزمه کن ... تشنه ی شنیدنم!
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #12
بی واسطه
کیفِ پستچی
جای "سلام های من به تو" نیست!
این حرف ها
این بوسه ها
این باده ها
بی واسطه گیرا ترند...!


"مهدیه لطیفی"
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #13
یکی باید چشم های آدم را دوست داشته باشد،

و یکی باید صدای آدم را دوست داشته باشد

و یکی دست هایش را

و یکی لبخندهایش را

و یکی باید آن طرز قدم برداشتنِ آدم را

و یکی باید آن طرز سر خم کردنش را...

یکی باید آن طرز کوله پشتی بر کتف انداختن آدم را دوست داشته باشد،

و یکی عطرش را...

یکی باید آن طرز سلام کردن آدم را،

و یکی باید آغوش آدم را

و یکی باید آن بوسه های بی هوا را،

و یکی باید چشم های آدم را، نه؛ چشم ها را که گفته بودم،

یکی باید نگاه های آدم را دوست داشته باشد

و همه ی اینها باید یک نفر باشند؛ فقط یک نفر...



| مهدیه لطیفی |
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #14
پیش آمده هیچ وقت

پیشانی ات بلند باشد

بختت بلند تر؟

و مردی بلند بلند

بگوید "دوستت دارم"!؟

باید پیش آمده باشد

تا خیال نکنی زن بودنت

بر بادهای بیابان شده شاید

پیش آمده باید باشد

تا انتقام خودت را از خودت نگیری

و به خوردِ خودت ندهی بیخود

که چه بهتر که "می توانم زن تنهای مستقلی باشم"!

و هیچ زنی پای این دروغ را امضا نمی کند

مگر آنکه پیش نیامده باشد!



| مهدیه لطیفی |
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #15
دروغ گفتن هم حدى دارد

راستش،

عاشق نشده ام هرگز...

مزه شکلات مى دهد؟

یا گریه؟

یا دلشوره هاى مدام؟
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #16
دیوانه نمی گوید دوستت دارم

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که...

قرار نیست بفهمد دوستش دارد!
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #17
ما دیر به دنیا آمده ایم

که زود به زود خسته می شویم

قدیم ها دنیا روی دور تند نبود

قدیم ها می شد عاشق شوی..

خیر نبینی...

سال ها بعد خسته شوی!

نه که خیرندیده باشی از همان سر

و چنگ بیندازی به هر سلامی

تا بل خستگی هایت را بتکانی

تناسخ است یا تکامل؟

که در سی سالگی

هزار سال زندگی کرده ایم!؟
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #18
گیرم همه جای جهان جهنم!

گیرم دست های زمین

بی بذر و

بی خنده

گیرم چنته ی زمان

بی عشق و

بی "هر چه تو می گویی" اصلا!

کافی بود کمی

فقط کمی

پنجره را باز کنی...!

زندگی

از پنجره های بسته رد نمی شود!
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #19
تو تاوان کدام زندگیِ پیشی؟

کجا،

در کدام زندگی،

دلت را شکستم؟

که طعم شاه توت نمی دهد لب هات دیگر؟

که خورشیدهای سرخِ غروب های زودرسِ زمستان

در گِل مانده اند و فردا بالا نمی آیند؟

تو تاوان کدام شعرِ ناسروده ای؟

که با انگشت اگر بر کتف چپت می نوشتم می ماندی.

تو تاوان آهِ کدام عاشق بیابانگردی؟

که شاید عشق را

چندصد سال پیش نفرین کرده باشد.

کجا،

در کدام زندگی،

یادم رفت بگویم "دوستت دارم"؟
 
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #20
گریه

آخرین چیزی ست که باقی می ماند

و بغض،

یکی مانده به آخری ست..

و امید

پیش از بغض می ترکد.

من این مرحله ها را

مثل مسیر خانه تا دانشگاه،

مثل مسیر حول حالنا تا یلدا،

کوچه به کوچه از برم

این کوچه ها هر شب

پر از بادکنک هایی ست

که یکی یکی می ترکند

اول امید

بعد بغض

و گریه آخرین چیزی ست که...
 
امضا : S.LOTFI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا