- ارسالیها
- 830
- پسندها
- 3,827
- امتیازها
- 17,773
- مدالها
- 13
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شبِ خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابرِ سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهائی ، رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد ، شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخهی نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصّهی دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریهی دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غم های خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
من درخت سبز بختم با تو ای باغ بهاران
ای همه آبادی من از تو ، ویرانت نبینم
آه ... ای سنگ صبورم ،کوه سرسخت غرورم
خسته و سرگشته همچون باد ، حیرانت...
چون شبِ خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابرِ سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهائی ، رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد ، شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخهی نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصّهی دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریهی دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غم های خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
من درخت سبز بختم با تو ای باغ بهاران
ای همه آبادی من از تو ، ویرانت نبینم
آه ... ای سنگ صبورم ،کوه سرسخت غرورم
خسته و سرگشته همچون باد ، حیرانت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.