نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

تفسیر شعر شرح و تفسیر اشعار پروین اعتصامی

  • نویسنده موضوع _harly_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 1,988
  • کاربران تگ شده هیچ

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام او

شعر یک:


اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است



گر چه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است



صاحب آن همه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است



دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی دوست دلی غمگین است



خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است



بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت بین است



هر که باشی و زهر جا برسی

آخرین منزل هستی این است



آدمی هر چه توانگر باشد

چو بدین نقطه رسد مسکین است



اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است



زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است



خرم آن کس که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Faezeh@

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #2
تفسیر شعر یک:


این کسی که الان بالش او خاک سیاه رنگ است، پروین، ستاره آسمان شعر و ادب است.

اگرچه در طول مدت زندگی‌اش، از زندگی فقط تلخ کامی دید، ولی با این وجود تا دلت بخواهد، کلامش شیرین و دلپذیر است.

آن کسی که این همه شعر و سخن گفته است، امروز نیازمند خواندن فاتحه و سوره یاسین است.

چه خوب است که دوستان از او یادی کنند. دلی که دوست و یاری نداشته باشد، غمگین و افسرده است.

خاک که در چشم فرو رود، بسیار سخت و دردناک است. سنگی که روی سینه‌ام قرار داده‌اند، بسیار سنگین است

هرکسی که دارای بینش و چشم حقیقت بین باشد، این آرامگاه را می‌بیند و درس عبرت می‌گیرد.

هر کسی که باشی و اصل نسبت از هر کجا که باشد، اینجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ali1345

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #3
شعر دو

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز


بجرئت کرد روزی بال و پر باز

پرید از شاخکی بر شاخساری

گذشت از بامکی بر جو کناری

نمودش بسکه دور آن راه نزدیک

شدش گیتی به پیش چشم تاریک

ز وحشت سست شد بر جای ناگاه

ز رنج خستگی درماند در راه

گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد

گه از تشویش سر در زیر پر کرد

نه فکرش با قضا دمساز گشتن

نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن

نه گفتی کان حوادث را چه نامست

نه راه لانه دانستی کدامست

نه چون هر شب حدیث آب و دانی

نه از خواب خوشی نام و نشانی

فتاد از پای و کرد از عجز فریاد

ز شاخی مادرش آواز در داد

کزینسان است رسم خودپسندی

چنین افتند مستان از بلندی

بدن خردی نیاید از تو کاری

به پشت عقل باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #4
تفسیر شعر دو:

روزی جوجه کبوتری با شوق و هیجان به خود جرئت داد تا پر و بال خود را باز کند و پرواز کند.

از شاخه کوچکی به شاخه بزرگتری پرید و از روی پشت بام خانه‌ای به کنار جویی پرواز کرد.

اما خیلی زود از راه کوتاهی که رفته بود خسته شد و دنیا پیش چشمش تیره و تار شد.

از ترس این که حالا چگونه به خانه بازگردد، بر جای خود ماند و از بس که خسته شده بود، در راه ماند.

خسته شد و از شدت ناتوانی داد و فریاد کرد و مادرش را صدا زد. مادر او از روی شاخه‌ای صدای او را شنید و صدایش کرد و به او گفت:

هنوز پرواز کردن برای تو زود است. هیچ کس از کسانی که به تازگی کاری را شروع کرده‌اند، کار زیادی را انتظار ندارد. (کسی از افراد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _harly_
عقب
بالا