- ارسالیها
- 4
- پسندها
- 25
- امتیازها
- 30
حوالی ما توقف ممنوع است / JJA90
هوا سرد و کل محوطه با برف پوشیده شده است. زمستان چه شکل و شمایل بی روحی دارد. درختان مرده و بی جان به نظر می رسند.
روی تختم دراز کشیده و بیرون را نگاه می کنم.ساعت نزدیک ده است...وای!!! الان است که پرستار بیاید و آن قرص های مزخرف را بیاورد. چقدر از این پرستار متنفرم.اسمش چه بود؟ یادم نمی آید ،اصلا همان بهتر که یادم نیست با آن شکم بیرون زده و لباس چرکین حال آدم را بهم می زند.
از آن روزی که به اینجا آمدم یاد ندارم کسی به دیدنم آمده باشد یا با کسی حرف زده باشم.البته به غیر از من سه نفر دیگر در این اتاق یا بهتر است بگویم در این زندان اسیرند.
حاج کریم یا همان کریم شکارچی معروف که اصلا کسی تا حالا...
هوا سرد و کل محوطه با برف پوشیده شده است. زمستان چه شکل و شمایل بی روحی دارد. درختان مرده و بی جان به نظر می رسند.
روی تختم دراز کشیده و بیرون را نگاه می کنم.ساعت نزدیک ده است...وای!!! الان است که پرستار بیاید و آن قرص های مزخرف را بیاورد. چقدر از این پرستار متنفرم.اسمش چه بود؟ یادم نمی آید ،اصلا همان بهتر که یادم نیست با آن شکم بیرون زده و لباس چرکین حال آدم را بهم می زند.
از آن روزی که به اینجا آمدم یاد ندارم کسی به دیدنم آمده باشد یا با کسی حرف زده باشم.البته به غیر از من سه نفر دیگر در این اتاق یا بهتر است بگویم در این زندان اسیرند.
حاج کریم یا همان کریم شکارچی معروف که اصلا کسی تا حالا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.