متفرقه دیوانه و دیوانگی

  • نویسنده موضوع HAKIMEH.MZ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 514
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من
اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه

من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من
اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه

من خنده کنم بر عقل او خنده کند بر من
اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه

من خنده کنم بر تو ، تو خنده کنی بر من
اینجاست که میخندیم هر دو چو دو دیوانه

من خنده کنم بر او ، او خنده کند بر من
دیگر به چه میخندم دل رفت از این خانه...!
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
کوله باریست پر از هیچ
که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست
مقصر دل دیوانه ماست..!
***
خداوندا...
مرا امشب چه حالی هست
چه سودایست اندر دل
کجا رفتم کجا هستم
بدنبال کدامین آشنا بودم
که ما را این چنین
رسوای عالم یا جهان کردی......
***
ایا من دیونه ام ؟
هر وقت دلم میگیره میرم روی همون نیمکتی میشینم که همیشه منتظرت میشستم
یا لیست اهنگ هام شده ده تا اهنگ قدیمی که تو برام فرستاده بودی
پیرهنی که تو بهم کادو دادی و حتی یک بارم نپوشیدم
صدات که همیشه توی سرمه
اره من دیونه ام...
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
کدام شما بعضی وقت ها دیوانه نشده؟
کدام شما دور و بر یک خانه به هوای دیدن یک آدم خاص با ماشین دور نزده؟
کدام شما دائم به یک کافه خاص سر نزده؟
یا با سماجت به یک عکس کهنه زل نزده؟
کدامتان برای انتخاب هر کلمه ی یک نامه جان نکنده و یک ایمیل دو خطی را چهار ساعت طول نداده، تلفن را نگاه نکرده و دعا دعا نکرده که طرفش زنگ بزند؟
کدامتان شب را بی تاب بیدار نمانده؟
منظورم این است که محض رضای خدا، یک عشق و عاشقی به من نشان دهید که دیوانه وار نباشد!
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
دیوانه شدم
دیوانه‌ی این حال و هوا
نمیدانم چه ام است
حوصله هیچ کاری را ندارم
به هیچ چیز علاقه ای نشان نمیدهم
گریه ام نمی آید
خوابم نمیاد
خنده ام نمیاد
فقط بلدم بگویم نمیدانم چه‌ام است
دیوانگی هم عالمی دارد...
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
درد دل دیوانه را دیوانه میداند که چیست
***
مبتلایم به لاعلاج ترین بیماری
یک بیماری به نام عشق
تپش قلب میگیرم،،
در لحظه نگاه کردنت
نفسم تنگ میشود،،
در زمان دوریت
آرامشم سلب میشود،،
هنگام غمگین بودنت
من دیوانه ای هستم دچار تو
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
اسم تورا به مادرم گفتم گفت:
در خواب همیشه می بری نامش را
گفت در بیداری خوابش را می بینی پسرم
لحظه به لحظه میبافی گیسوانش را
گفتم مادرم دیوانه شدم معلوم نیست؟
بگفتا نداری چاره ای،منم خواندم پیغامش را
دیوانه ها! دیوانه کردی کافرم کردی اخر
دلم گم کرد همه دین و اسلامش را
دل من هرلحظه وصل است به دلت
یار من!ساده کنم،تازه پیدا کرد امامش را
مادرم شاهد پرپر شدنم بود تو ندیدی
در دلم تو بودی و بس،دلم گم کرد آرامَش را
گفتی روزی دوستت دارم ای یار من..
لب من بلند کشید آخرین کامش را
تو نیستی دگر،دل من رفت با دلت
تو تصویب کردی حکم اعدامش را
آتش زدی زندگی ام را با رفتنت
با چشم خود دیدم فرجامش را
شکستم نمیخواهم برایت این را
ولی دل من میگیرد انتقامش را
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
باران همیشه واسطه ایست برای دید زدنت
مثلا از گوشه پنجره اتاقم، تورا درانتهای کوچه ببینم
که چگونه در انتظار من ایستاده ای
بدون چتر
چقدر دیوانه ام که بدون چتر برای دیدنت می آیم
اصلا مگر میشود باران ببارد
تو بیایی
من دیوانه نباشم؟!
***
دیوانه ای را تصور کن
هی می گوید
من دیوانه نیستم!
همانقدر محکم می گویم
تو نرفته ای......
***
وقتى یک نفر از درد دیوانه مى شود دیگران
دردش را نه...! تنها
دیوانگى اش را مى بینند....
***
من اگر روزی دیوانه گشتم
پیِ عاقل پیشه ای از جنس تو می گشتم
که فرداها در جوار تو امن باشد
که نوش دارویم لمس دستانِ تو باشد...
***
امشب
شیک ترین لباس هایم را می پوشم
می خوابم
من
تنها دیوانه ای هستم
که دوست دارد
قرارهای عاشقانه اش را
درخواب و رؤیا بگذارد......
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
زیستن در این شهر دیوانه به من آموخت آدم راحت تر است زمانی که تنها باشد می تواند زندگی کند. با کسی بودن آن هم وقتی تورا نفهمد سخت می گذرد. گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن آن چنان جای تو خالیست که صدایت در جای جای این خیابان ها می پیچد. این را فهمیدم که این شهر شلوغ کمی دیوانگی می خواست اما ما زیادی دیوانه بودیم. کمی عشق می خواست اما ما زیادی عاشق بودیم. این را خوب فهمیدم که ما هیچ سیاست زندگی کردن را در این شلوغی شهر نیاموختیم.
بیا برویم... شهرشان پیشکش خودشان باشد. سیاست ما عشق بود که به کار نیامد. بیا برویم...ولی گویا شلوغی شهر تو را تحت تأثیر قرار داده است زرق و برق اش دلت را ربوده و من را میان این ازدحام تنها گذاشتی! و حالا من دیوانه ترین عاقلِ این شهرِ شلوغم...
به قول حضرت عشق:
در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
عاقل شدم وقتی مرا دیوانه کردی
چشمان خود را جادوی این خانه کردی
این مرغ عشقی را که پرزد سوی بامت
با چشمکی آواره و بی دانه کردی
چشمم به چشمت آشنا بوده از اول
من را به خود با یک نظر بیگانه کردی
آخر چه کردی با دلِ من خود ندانم
من هرچه را این سالها آباد کردم
تو با نگاهی آتشین ویرانه کردی
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,505
پسندها
27,914
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
شبها به پهلو میشوم هردم
از فکرتو دیوانه می گردم
فکرت مرتب میبَرَد دل را
آخر چرا از قلب تو طَردم؟
با این سوالم فکر ها پر زد
این بار پهلو را عوض کردم
یکبار دیگر یاد تو پَر زد
آمد نمک پاشید بر دردم
دل را دوباره با خودش برد و
ای کاش من پیش تو برگردم
حالا دگر من غرق در رویام
آنجا کنارت در شبِ سردم
اما مگر او جای دیگر نیست؟
پس من پی عشقِ که میگردم؟
یکبار دیگر فکرها پر زد
من باز پهلو را عوض کردم
این طرز خوابِ هر شبم گشته
عشق تو باشد دارویِ دردم
آخر کسی اینجا نمیداند
در خواب دنبال تو میگردم
 
امضا : HAKIMEH.MZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا