متفرقه دیوانه و دیوانگی

  • نویسنده موضوع HAKIMEH.MZ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 525
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
چیزی به او گفتم؛
خندید و بین خنده هایش گفت: «دیوونه!» .
و باز خندید.
می خواستم بگویم
خب مگر می شود فرد عاقل صدای خنده های تو را بشنود
و از سر ذوق دیوانه نشود؟
ولی سکوت کردم..
دیوانگی را ترجیح دادم به قطع کردن ریتم خنده های شیرینش؛
و من دیوانه شدم، دیوانه ی او....
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
جز من شوریده را که چاره نیست

بایدم تا زنده ام در درد زیست

عاشقم من ، عاشقم من ، عاشقم

عاشقی را لازم آید درد و غم

راست گویند این که : من دیوانه ام

در پی اوهام یا افسانه ام

زان که بر ضد جهان گویم سخن

یا جهان دیوانه باشد یا که من...
***
‏عاقل آن است که این موقع شب خوابیده
منِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد...
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
قلبِ زبان نفهمِ من،
باتوام اِی تپنده یِ خانه خراب کُن،
دیگر با هر گُم گُم ات نامش را درونِ من تکرار نکن
و نبودنش را به رُخم نکش.
دیوانه جان،
"تنهایِ بی سنگِ صبور،"
انقدر خودِ زخمی ات را
به در و دیوارِ سینه یِ از مُشتِ روزگار
کبود شده یِ منِ خسته نَکوبان.
او دیگر باز نمی گردد....
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
"کوچه جهنم و خیابان جهنم است"
بدون تو سراسرِ گیلان جهنم است

من چشم به راهِ تو بودم که دی آمد
روزهای دی هم نباشی جهنم است

برف می بارد و شعله می کشد آتش
سرد است بیرون و درونم جهنم است

نیستی خاطرات تو ذوب میکند تمامم را
رشتِ بدون تو چرنوبیل است،جهنم است

بخوان و بسوزان تمام شعرم را
شعرهای بدونِ تو حقش جهنم است

ترسم که بمیرم و خدا گوید...
این شاعر دیوانه جایش جهنم است!...
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
اگر از پس دوست نداشتنت برمی آمدم، تا به حال هزار بار رفته بودم.
دوست نداشتن تو کار من نیست.
دوست داشتنت هم آسان نیست.
هیچ دوست داشتنی آسان نیست.
راه هیچ عشقی هموار نیست.
اما دیوانه که باشی تنهای تنها حتی در تاریکی شب میزنی به دل کوه و عین خیالت نیست که چه میشود.
چشم میدوزی به ماه و نفس نفس زنان بالا می روی.
به قله که فکر می کنی چشم هایت برق می زند و باز می روی.
می روی و به هیچ چیز جز رسیدن فکر نمی کنی.
به اینکه شاید قله، یک پرتگاه باشد و...
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
احتمالاً ؛
کسی
جایی
دارد ردیف ردیف شعرهای مرا
دور انگشتانش می پیچد و
با خود می گوید
این زن ها
این زن هایِ عاشق
این زن هایِ عاشق ِشاعر !
عجیب دیوانه اند . . .
***

حساس شدم
به تو
که همیشه کنارم
باشی
و در آغوش ام
این همه حساسیت مرا
روزی دیوانه می کند.......

***

سؤالی که بعضی وقت ها من را گیج می کند:
من دیوانه ام یا دیگران؟
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
ساعت دیواری خانه، پولک های درخشنده ی نور را
بر لباس سیاه شب، می دوخت
پروانه خیره به ماه بود
و شمع به تنهایی
در سایه ی تاریک ماه می سوخت؛
رهایی من
من خوب می دانم
دنیا را در سکوت دیوانه کرده اند
آنکه باید در پود ابریشم تار شود
آزادانه پرواز می کند
و آنکه باید رها باشد
اسیر بچه بازی های قدرت شده است
قرص های آبی اعصاب
پاسخگوی شماره های دلتنگی نیست
بوق آزادی
به گوش هیچ سیاستی نمی رسد
صداقت
هیچ کجای این خاک آنتن نمی دهد
و عشق
هر روز
بیشتر و بیشتر زنگ می زند
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
حس عاشقانه ای دارد!
صبح با صبح بخیرهای جانانه ات!
مادرم راست میگفت!
من دیوانه شده ام!
کسی که از عشقِ خیالی بنویسد ،
با او قدم بزند ،
زیبایی اش را وصف کند ،
نگرانش شود ،
دیوانه است......
***
" مهر ماهی ام " ...
و به " پائیز " کشیده اخلاقم
عاشقم و دیوانه و مجنون!
***
یک روز همه چیز را
برای دخترمان
تعریف می کنم..
تا بداند
این مرد متین و آرام روی مبل
با آن
موهای جوگندمی مهربان
یک وقتی دیوانه ترین
عاشق این شهر بوده است..!!...
***
وجب به وجب
فتح کرده ام
کوچه باغهای قلبت را
دلبرِ یکّه تازِ من!
در پیچِ کدامین کوچه
قلب مرا ربودی
و روحم را
دیوانه ی نگاه سبزت کردی؟!!...
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
اسم اش را هر چه دوست داری بگذار
عشق
دلتنگی
اما من " دیوانه" توام...
***
تو همان " عشقی"
که هر دم و باز دمَم
از " عطر تو "جان میگیرد،
و درهر نفس از " تو"
دیوانه تر می شوم و
هر لحظه از تو عاشق تر.......
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
ای عجب خوب دو دیوانه بهم ساخته اند؛
زلف آشفته ی تو،️
با دل سودایی ما...
***

دیوانه نمی گوید دوستت دارم..

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی ...

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که...

قرار نیست بفهمد دوستش دارد !...
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا