متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار یه کار خطرناک یا عجیب که تو بچگیات کردی رو بگو؟

  • نویسنده موضوع Edward
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 639
  • کاربران تگ شده هیچ

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #11
میرفتم دفتر طراحی آبجیمو خط خطی میکردم
هردفعه هم از ترسش پشت بابام قایم میشدم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : بَهآرنارنج

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,708
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #12
می تونه یه کار باشه یا یه فکر حالا

تعریف کنید ببینم :big-grin:
البته فقط ادما شجاع جرعتش رو دارن بگن
مثل فیلم ها که مهره به بینیشون وصله
همین کار رو کردم
مهره رفت داخل بینیم و کار به بیمارستان کشید/:
 
امضا : فلورا.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,523
پسندها
20,057
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #13
اونقدر نترس بودم اوه ه ه
زیاده همبازی با پسرخاله دخترخاله اونقدر تومسافرتا هرجا وسط راه وارد کافه یا رستورانک ییلاقی می‌شدیم
موقع خروج کلا دکور اونجا تغییر می‌کرد
صاحب کافه هی میگف چرا من اینجام
کافه ی خودم کجا رفته؟

یسره مثه رابین هود توبازیها نجات می‌دادم بقیه رو از رو تاب نیفتن تواستخرقسمت عمیق نباشن
یسری با چادرمشکی مامانم دور گردنم گره. یه پا رچه مشکی دوتا سوراخ واسه چشم کلاه حصیری برادرم کفگیر ملاقه مامانم دستکش سیاه با غبونی دستم‌
خودااا فقط بجای اسب سوار بالشت میشدم مثلاzoro
بودم ...یه حس اعتماد به نفس
بچه هام اصلا اونقده خوشحال...فقط وقتی اسبم میخواس شیهه بکشه بره بالا
کفگیر ملاقه به چن نقطه از بدن مبارک اطرافیان فرود میومد...
 

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
943
پسندها
7,057
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
23
  • #14
ی جوجه ناز و کوچولو رو لقت کردم و دلو رورده اش زد بیرون طفلکی، تا الان دلم میسوزه بهش بدجوری عذاب وجدان دارم، البته داشتم بدو میکردم ندیدمش زیر پام شد.
 
امضا : L.latifi❁

گل گلی

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
96
پسندها
638
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
2
  • محروم
  • #15

Arghavan sadat

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
128
امتیازها
483
مدال‌ها
1
  • #16
و منی که هرچی فک میکنم هیچی نیست چکار کنم
فقد یادمه هربار داداش و آبجی کوچیکم خراب کاری میکرد من کتک می‌خوردم با جارو با شونه با سیم شارژر دمپایی :sugarwarez-001:
 
آخرین ویرایش
امضا : Arghavan sadat

❁S.NAJM

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
13
 
ارسالی‌ها
632
پسندها
5,093
امتیازها
21,973
مدال‌ها
15
سن
23
  • مدیر
  • #17
میخواستم یکیو بکشم :sugarwarez-037:
 
امضا : ❁S.NAJM

❁S.NAJM

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
13
 
ارسالی‌ها
632
پسندها
5,093
امتیازها
21,973
مدال‌ها
15
سن
23
  • مدیر
  • #18
الهییی
بیا پیشه خودم چنتا کاره خفن یادت بدم انتقامتو بگیر عزیز:85:


واسه همینه دیه
خول شدی همش با اون وردنه تو مغزت میزنی
اونقده وحشی شدی....:458121-4a17a0aa9aa02eb3abb93d43b47025ee:
:sugarwarez-014::sugarwarez-034:
 
امضا : ❁S.NAJM

Prince:)

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
3,962
امتیازها
17,273
مدال‌ها
18
  • #19
کلاس ششم یک پسره خیلی اذیتم می‌کرد از پله ها پرتش کردم پایین دستش شکست پاش هم نمیدونم چی شد:219: بعد جرمم رو انداختم گردن یکی دیگه اونو از مدرسه انداختن بیرون از پسر هم که اذیتم می‌کرد یک آتو داشتم تهدیدش کردم سکوت کنه:hanghead:
فیلم ترکی واقعی:466:
 
امضا : Prince:)

Ellery

ویراستار انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
178
پسندها
1,025
امتیازها
6,463
مدال‌ها
10
  • #20
فکر کنم ۶ یا ۷ سالم بود بعد آبجیم تازه بدنیا اومده بود همه توجه ها به سمت اون بود منم حسود دیگه خیلی داشت بهم فشار میومد وسایلامو جمع کردم از خونه زدم بیرون هیچی دیگه بعد دو روز پیدام کردن:)
یبار دیگم خواستم امتحان کنم تو فیلما چجوری با چاقو خودشونو میکشن برداشتم چاقورو فرو کردم و شیکمم.... اینجام ۸ سالم بود
 
امضا : Ellery

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا