متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

جنایی پنج بامداد پایان پیام | آگاتا کریستی

  • نویسنده موضوع roro nei30
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 578
  • کاربران تگ شده هیچ

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #1
معرفی کتاب
جنایت در یک روستای دورافتاده انگلیسی و در محیطی نیمه اشرافی رخ می‌دهد. “راجر آکروید” در اتاق کارش به قتل می‌رسد و نویسنده، بنابر سنت متداول «عصر طلایی»، نقشه منزل را در اختیار خوانندگان می‌گذارد، پرسوناژهای رایج رمان کلاسیک معمایی هم همگی حضور دارند، از سرپیشخدمت عصا قورت داده و مقرراتی (که رفتارش مشکوک است، ولی خواننده به او سوء ظن نمی‌برد) گرفته تا مستخدمه‌ها و آشپز و سرآشپز و سایر خدمه که جزو ملزومات این گونه آثارند. خواهر راوی داستان (دکتر دهکده که نقش دستیار کاوشگر را نیز ایفا می‌کند) یکی از بامزه‌ترین شخصیتهای رمان است، زیرا این زن خوش نیت و بی اندازه فضول مدام شایعه‌های مضحک و بی اساس را که با پشتکاری کم نظیر از اینجا و آنجا گرد آورده‌است، نقل قول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #2
خلاصه داستان

اهالی روستای کوچک “کینگز آبوت”، همه از مرگ خانم “فرارز” حرف می‌زنند که یکی از بیماران دکتر “جیمز شپارد” بوده. خانم “فرارز” ظاهرا به علت مصرف بیش از اندازه ورونال فوت کرده و بسیاری از اهالی روستا از جمله “کارولین”، خواهر فضول “جیمز”، معتقدند که خانم “فرارز” چون شوهرش را با آرسنیک به قتل رسانده، دچار عذاب وجدان شده و خودکشی کرده. خانم “فرارز” قرار بوده پس از گذشت مدتی از برگزاری مراسم عزاداری شوهرش، با جوان شایسته‌ای به نام “راجر آکروید” ازدواج کند. دکتر “شپارد” با یکی از همسایه‌هایش به نام “هرکول پوآرو” درباره‌ی این مسائل صحبت می‌کند. “پوآرو” بلژیکی است و قبلا کارآگاه بوده و حالا بازنشسته شده و اوقاتش را به کشت کدو مسمایی می‌گذراند. شب بعد دکتر “شپارد”...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #3
بخشی از کتاب
“کارولین” همه خبرها را بی‌درنگ به برون از خانه منتقل می‌کرد وی به جای خبرآوردن به خانه، خبر از خانه به بیرون می‌برد. حتی خواهرش هم نمی‌دانست “کارولین” چگونه با این سرعت و دقت به سری‌ترین خبرها دست می‌یابد. از این رو خواهرش سعی می‌کرد کمتر با وی در مواردی که می‌خواهد راست و دروغ را به هم ببافد و از آن خبر داغی بسازد، صحبت کند و بیشتر طفره می‌رفت. راستش ما در روستا زندگی می‌کردیم و بی‌پرده باید بگویم که دهاتی محسوب می‌شدیم، و خوب می‌دانید در دهات هم به علت فقدان سرگرمی های خاص، بهترین، ارزان‌ترین سرگرمی آن‌ها گپ زدن است که در نهایت به غیبت می‌انجامد. ده ما یعنی “کینگز آبوت” هم از این زندگی مستثنی نبود زیرا که “کینگز” روستایی کوچک با جمعیتی محدود بود. در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #4
امضا : roro nei30

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا