متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه چگونه رمانمان را کلیشه‌ای بکنویم؟!

Baran Miri

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,601
امتیازها
21,133
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام تاپیک: چگونه رمانمان را کلیشه‌ای بکنویم؟!
هدف از زدن تاپیک: یاد دادن به بچه‌های مردم درمورد کلیشه نوشتن.(هدق واقعی اینه که بدونید کلیشه چطوره و ازش فاصله بگیرید)
با سلام و ضمن خسته نباشید خدمت بینندگان محترم.
قبلا این دوستمان _vida_ _vida_
درمورد اینکه چگونه رمانمان را کلیشه ای نکنیم سخن گفته بود.
حال من، با تاپیکی به نام چگونه رمانمان را کلیشه‌ای کنویم آمده‌ام.
اگر به کلیشه نویسی علاقه دارید این تاپیک را مطالعه فرمایید.
یک نکته از هزاران نکته.

اول از همه میخواهیم درمورد ژانرها سخن بگوییم. ژانرها عبارتند از:

اربابی
همخونه ای
کل کلی
غمگین
خی**انتی
واقعی
ترسناک
فانتزی
عشقولانه

ما قرار است اینجا، چندی از کلیشه نویسی را به شما یاد بدهیم

پس با ما همراه باشید *-*


از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Baran Miri

Baran Miri

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,601
امتیازها
21,133
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #2
امروز آمدیم با ژانر شیرین اربابی و کل کلی *-*

اسم رمان: ارباب مغرور و خدمتکار شیطون
ژانر: #اربابی#کل کلی
خلاصه: ارام دختر شر و شیطونی که به عنوان خدمتکار به عمارت مخوف سالار میرود و...
پایان خوش



از زبون ارام خوشگل و شیطون:
با گریه سر قبر مادر خوشگلم نشسته بودم. با عصبانیت گفتم:
ـ انتقامتو میگیرممم......قول میدممم!!!!!!
بلند شدم و از قبرستون زدم بیرون!!!
(تا اینجا که متوجه شده‌ایم آرام به دنبال انتقام ننه قشنگش است. میبینید چقدر قشنگ کلیشه ای شد و پراز غلط؟!)

از زبون ارشاویر مغرور:
با عصبانیت سر نوچه‌م داد زدم:
ـ چییییییییی؟؟؟؟؟!!!!!! مگه نگفتم نباید خطایی ازت سر بزنههههه؟؟؟!!! اخراجیییییی!!!!!!..!!!!!!
نوکر از اتاق رف بیرون. سیگارم و گوشه لبم گذاشتم که ی نفر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Baran Miri

الـی.کـا

هنرمند انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
405
پسندها
31,002
امتیازها
57,313
مدال‌ها
15
سن
23
  • #3
به نام خدا
خب دوستان، توجه کنین که اول از همه شروع رمان رو با صدای خیلی بد و رو مخ آلارم گوشی شروع کنین
لازمه شخصیت دختر لوس و شخصیت پسر ضد زن باشه
جمله بالا رو هم یادداشت کنین که یادتون نره.
اگه یکی از شخصیتا مخصوصا دختره، گیتاری پیانویی بلد باشه عالی میشه و عالی تر میشه اگه بعضی وقتا بخونه.
اینجوری میشه اون شخصیت مرد ضد زن رو عاشق دختر قصه کرد ها.
مهمونی مهمونی و مهمونی
که توش هم پر پسر و دخترای جیغ و جلف باشه جز این دو شخصیت اصلی قصه که خدای کلاس هستن
این وسط هرجور دوست دارین بنویسین
منطقی هم نبود، نبود
 
امضا : الـی.کـا

Azadeh✿

کاربر سایت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
97
پسندها
2,071
امتیازها
11,453
مدال‌ها
8
سن
28
  • #4
برای اینکه بتونید. رمانتون رو بهتر کلیشه ای کنید یه دور شخصیت ها رو ببرید شمال مثل کاری که خودم تو اولین رمانم زمان نوجوونیم کردم :))
کما رفتن شخصیت اصلی هم یادتون نره
 
امضا : Azadeh✿

Tikalina

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
131
پسندها
1,066
امتیازها
6,403
مدال‌ها
7
  • #5
اهم اهم، اینجوریه که:

سام به دنبال دختر قصه می‌دوید، دختر همچنان از دست او برای سوء تفاهم خیانتی که همچنان در پی‌اش بود، فرار می‌کرد که ناگهان دستش از پشت کشیده شد و در آغوش پسر جای گرفت(خوب دقت کنین که باید قشنگ بیوفته تو بغلش)
پسر کشیده ای زیر گوش دختر خواباند، که دوستِ پسره از راه می رسه و میگه این چه کاری بود کردی
پسر هم که همچک خری که در گل گیر کرده بود پشیمان می‌شود
دختر را به خانه‌اش می برد و لبش را که خونی شده بود را با بتادین و این چیزا خوب می کنه...(دقت کنین لب دختره باید خونی باشه)
دختر در اول کمی ناز می آورد ولی به ثانیه نکشیده دوباره عاشق پسر می شود و هر چی ضربه ی جسمی و روحی و روانی از او خورده بود، یکباره به فراموشی می‌سپارد...

ایشالا تو مراسم عقد این دوتا هم بعد این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
168
پسندها
1,115
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • #6
می‌خوام یکم از خودم بگم
یه دختر زیبا با موهای فر شده خدا دادی( البته همیشه لَختو شلاقین)
دوتا چشم سبز کشیده خمااار دارم که پسر خالم، دوست خانوادگی، دشمن خانوادگی در کل نصف پسرایی که میشناسم عاشقشونن ولی این پسره‌ی میمون و دراز که یکم تاکید دارم فقط یکم خوش هیکله و خوشتیپه ( حالا پسره گونی هم بپوشه بهش میاد ) ازشون تنفر داره بهم میگه چشم غورباقه‌ای منم ازش متنفرما هر روز کل کل داریم. آقا بگذریم‌.
این پسر پوووولداره ریئس شرکت بنده هست. پورشه سوار، فراری سوار اصلا هر روز یه ماشین جدید سوار میاد شرکت، یه کیلو اخم می‌کنه به هیچ کس هم محله نمی‌ده. کسی هم جرئت نداره حرفی بهش بزنه به جز کی؟ منننن
یکی از دخترای بخش معماری میگه آخر منو این رئیس عاشق هم میشم. منم عمرا عمرا می‌کنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
127
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
151
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
120
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
136
عقب
بالا