متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار فرامرز عرب عامری

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 368
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
یک امشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود!

درد است که با نسیم سردی برود
آنکس که به خاطرش به طوفان زده ای!
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
سالها از قهوه های تلخ ، در این کافه ها
ساده بودم ، انتظار فال شیرین داشتم !


هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییم
من و این کوچه و باران چه به هم می آییم!


صد بار گفتمش وسط حرف من نخند
یکبار خنده کرد بیا عاشقش شدم!
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
اینهمه رنگ قشنگ از کف دنیا برود

روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا