نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

تفسیر شعر تفسیر غزل ۲۸ دیوان حافظ

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 203
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست​

سوگند به جان وزیر، حقوق گذشته و پیمان صحیح که دعا کردن به دولت و اقبال وزیر همراه سحرگاهان من است و هر صبح برای اقبال او دعا می‌کنم.
خواجه: خواجه قوام‌الدین حسن، وزیرِ شاه شیخ ابو اسحاق. خواجه قوام الدین در تمام عمر، ولی نعمت حافظ بوده است.
دولت: معانی متعدد ازجمله خوشبختی و سعادت، دربار و مدد دارد. در این بیت منظور دستگاه و جاه و مکنت و اعتبار و اقتدار است.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2

سرشک من که ز طوفان نوح دست بَرَد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست​

اشکم که از طوفان نوح نیز بیشتر است و بر آن فزونی می‌گیرد، با همه‌ی زورمندی و فراوانی نتوانست از پهنای سینه‌ام نشانه مهر و عشق تو را پاک کند. رنج‌ها و مصائب عشق نتوانست مرا دلسرد و سردمهر کند.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3

بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صدهزار دُرُست​

داد و ستدی بکن و دل مرا که از غم آسیب دیده خریدار باش، چراکه دل من با همه شکستگی به اندازه صدهزار دل نشکسته می‌ارزد.
مصراع دوم تلمیح دارد به حدیث قدسی: أنا عند المنکسرة قلوبهم، من در دل شکسته‌دلان هستم.
درست: در این بیت درست دو معنا دارد: اول مسکوک زر مشهور به اشرفی که به عنوان قیمتی برای دل شکسته‌اش عنوان کرده است و دوم به معنای دل‌هایی که صحیح و سالم است و غم عشق آنها را نشکسته است.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4

زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست​

مورچه به آصف بن برخیا گلایه کرد و این گلایه جایز و سزاوار بود چرا که خواجه (آصف که وزیر سلیمان بود) انگشتری حضرت سلیمان را گم کرد و آن را پیدا نکرد.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5

دلا طمع مبُر از لطف بی‌نهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست​

از لطف بی‌حد و حساب دوست ناامید نباش. وقتی که ادعای عاشقی کردی، ثابت‌قدم باش و در این راه تیز، زود و سریع جانت را فدا کن.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه‌روی گشت صبح نخست​

راستی ورز تا سخن تو همچون خورشید جهان‌تاب درخشندگی و تأثیر داشته باشد، چراکه بامداد نخستین یا صبح کاذب که به دروغ ادعای روشنی داشت، از تاریکی چهره‌اش سیاه شد و رسوا گشت.
این بیت حسن تعلیل دارد. می‌گوید اگر اهل صدق باشی مثل صبح صادق از نفس تو خورشید پدید می‌آید؛ یعنی کلام تو روشنگر خواهد بود. برعکس صبح کاذب که روسیاه و تاریک (خجل و منفعل) می‌شود.
صبح نخست: صبح کاذب، صبح دروغین و دروغگو؛ بلافاصله به دنبالش اندکی تاریکی عالم را فرا می‌گیرد و سپس صبح صادق طلوع می‌کند.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7

شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمی‌کنی به ترحم نِطاقِ سلسله سست​

از دست تو و بی‌مهری‌ات واله، مجنون و آواره کوه و بیابان شده‌ام اما هنوز هم از سر دلسوزی قفل زنجیر جفا را نمی‌گشایی و به من توجه نمی‌کنی.
نطاق: کمربند، میان‌بند.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8

مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نَرُست​

ای حافظ، آزرده‌خاطر مشو و از زیبایان دلستان وفاداری چشم مدار، وقتی در بوستان دلبری نهال وفا نمی‌روید، باغ چه گناهی دارد؟ مقصود آنکه خوبرویان پیمان‌شکن و جفاکارند و جز این نباید انتظار داشت.
حِفاظ: محافظت بر عهد و پیمان که لازمه‌ی آن داشتن خصیصه وفاداری است.
 
عقب
بالا