های دوسِتان میخوام داستان دستو پا شکسته گی شب عید پارسال روبراتون بازگو کنم و داغ دلم رو تازه کنم همشم از تلفن مامانم شروع شد...
در روزی سرشاااار از آرامش به سر میبردم......
کههه.. مامان داد زد
هیییی دختر بلند شو این زنه همسایه داره میااااد
داشتم بلند میشدم که ای داد ای بی داد پام لیز خورد و افتادم
پام رفته بود رو سبزه ای که کاشته بودم گذاشته بودم کنار تخت
دستم خورد به تخت پامم خورد به میز آرایشم هم دستم هم پام شکسن
شب عیدی در کنار خانواده رو خودتون فرض کنید
امسال امید وارم دستام چیزشون نشه چون تکلیفای عید سنگینه
مدیرمون تاکید کرده بعد عید از همه درسا امتحاااان