شب نشینی شب نشینی با نویسنده انجمن فائزه میری | ویژه برنامه نوروزی یک رمان

Łacrîmosã · 5/4/22

MAHSHID.SHAKIBAEI گفت
سلام به یکی یه دونه‌ی خودم.
چطور تصمیم گرفتی بنویسی؟
چکار کردی که قلمت هی پیشرفت کرد؟
از چه سبکی بیشتر خوشت میاد؟
از چه سالی نوشتن رو حتی به صورت ابتدایی شروع کردی؟
حست نسبت به شخصیتات چیه؟
بهترین رمان از نظرت؟

سلام فندقکم
خوش اومدی
1.عسلم خیلی ناگهانی بود من همیشه دوست دارم خودم رو با چالش‌های زندگی همراه کنم...ققنوس از یک احساس شروع شد امیدی ساطع در زیر خاکستری مرده
بعد از یک عکس گسترش پیدا کرد وقتی نقد شد فهمیدم، نه من میتونم نویسنده بشم
این شد که تلاش کردم؛ تلاش کردم تا به تگ ویژه و سطح مقبولی برسونمش و الان من اینجام^^
2.نوشتن زیاد...مطالعه زیاد انقدری که شماره چشمم دو نمره رفت...

حصار آبی · 5/4/22

ح

PETROVA.MIR گفت
سلام عزیزدلم
خیلی خوش اومدی
1.مچکرم...خوشحالم که آثار من به دلتون نشسته...ممکنه از همه جا باشه؛ ذهن من در مورد ایده بی‌قراره
اکثرا با نگاه کردن به عکس شروع میشه
یا یک حس درونی
نویسندگی خیلی ناگهانی به سراغ من اومد و باعثِ تغییر من شد و ققنوس نامیرا از یک حس شروع شد و خودمم حتی شوکه هستم وقتی می‌بینم که چقدر گسترده شده.
2. ققنوس نامیرا هست که هنوز به صورت آفلاین تایپ و بازنویسی میشه.
3. سؤال سخت!
اولین فانتزی که خوندم اینجا از بانو غزل نارویی بود که با لحن روایتشون جور شدم و باعث شد من بخوام علاوه بر باقی دنیاهای فانتزی، توی سرزمین آفرودیت هم زندگی کنم.
*راندهوو رو از مریِ عزیزم می‌پسندم و...

mel mel · 30/7/22

سلام، خسته نباشید نویسنده عزیز.
امیدوارم زیاد وقت گرانقدرتون رو نگیرم.
۱. چرا و بخاطر چی نوشتن رو انتخاب کردین؟
۲. نوشتن، چه احساسی بهتون داد که بقیه چیزا این حس رو نمی‌داد؟ احساس شما به نوشتن چیه؟
۳. چی باعث شد نویسندگی یک «هدف» براتون باشه و با امیدی راسخ ادامه بدینش؟

Łacrîmosã · 30/7/22

Melina Merling گفت
سلام، خسته نباشید نویسنده عزیز.
امیدوارم زیاد وقت گرانقدرتون رو نگیرم.
۱. چرا و بخاطر چی نوشتن رو انتخاب کردین؟
۲. نوشتن، چه احساسی بهتون داد که بقیه چیزا این حس رو نمی‌داد؟ احساس شما به نوشتن چیه؟
۳. چی باعث شد نویسندگی یک «هدف» براتون باشه و با امیدی راسخ ادامه بدینش؟

درود عزیزدلم، زنده باشید
هم صحبتی راجع به نوشتن موجب کمال میشه جانم، راحت باشید.
1-بذار اینطوری بگم که من نه کتابخون بسیار خوبی بودم که بگم شب و روزم با کتاب می‌گذره و به این حرفه علاقمند شدم و نه کسی که داستان سرایی کنه...موهبت نوشتن در من روشن شد و من نویسنده شدم. در واقع نویسندگی منو پیدا کرد و قلم رو داد دستم...وقتی شروع به نوشتن کردم داستانی...

mel mel · 30/7/22

PETROVA.MIR گفت
درود عزیزدلم، زنده باشید
هم صحبتی راجع به نوشتن موجب کمال میشه جانم، راحت باشید.
1-بذار اینطوری بگم که من نه کتابخون بسیار خوبی بودم که بگم شب و روزم با کتاب می‌گذره و به این حرفه علاقمند شدم و نه کسی که داستان سرایی کنه...موهبت نوشتن در من روشن شد و من نویسنده شدم. در واقع نویسندگی منو پیدا کرد و قلم رو داد دستم...وقتی شروع به نوشتن کردم داستانی در من بیدار شد و من باید اون رو از درونم بیرون می‌کشیدم.
***
2-حس نوشتن جوری هست انگار کسی به حرف‌هات گوش میده یا لااقل خودت توی تک‌تک دیالوگ‌هایی که مینویسی به خودت گوش میدی. من از نوشتن درس میگیرم...حس به تکامل رسیدن بهم دست میده...احساس خودم...نه منِ نویسنده، به نوشتن مثل حس پرواز...

Łacrîmosã · 30/7/22

Melina Merling گفت
من مچکرم از شما، از صحبت‌های با ارزشتون نکات زیادی یاد گرفتم^-^

افتخار منه^^

شب نشینی شب نشینی با نویسنده انجمن فائزه میری | ویژه برنامه نوروزی یک رمان

گزینه‌های بیشتر

Łacrîmosã

امضا : Łacrîmosã

حصار آبی

امضا : حصار آبی

mel mel

امضا : mel mel

Łacrîmosã

امضا : Łacrîmosã

mel mel

امضا : mel mel

Łacrîmosã

امضا : Łacrîmosã

موضوعات مشابه