نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

تفسیر شعر تفسیر غزل ۹۰ دیوان حافظ

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 292
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
ای هُدهُدِ صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت‌


ای هدهدِ صبا، تو را به سبا می‌فرستم. ببین که از کجا به کجا می‌فرستمت یعنی‌ ای هدهد صبا، تو را به کوی جانان می‌فرستم که سبای عاشقان، کوی جانان است. بنگر که تو را به چه مقامِ شریف و عزیز می‌فرستم. چون عشاق برای کشفِ اسرارِ عشق یک همراز و همزبان پیدا نمی‌کنند از آن جهت با باد صبا مصاحبت می‌کنند. از آن جهت به صبا، پیک مشتاقان گویند. [هدهد صبا = هدهد مرغی است که عوام آن را شانه به سر گویند. این مرغ یکی از پیک‌های حضرت سلیمان (ع) بوده / سبا = کشور بلقیس]
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم
زینجا به آشیانِ وفا می‌فرستمت​

خواجه خطاب به هدهد صبا می‌فرماید: حیف است مرغی چون تو در خاکدان غم باشد یعنی دنیا مزبله غم است. ماندن مرغی بلندپرواز مثل تو در آنجا حیف است. پس تو را به آشیان وفا یعنی کوی جانان می‌فرستم.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3

در راهِ عشق مرحله قُرب و بُعد نیست‌
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت​

خطاب را از هدهد به جانان متوجه نموده می‌فرماید: در طریق عشق مرحله قرب و بُعد نیست، تو را آشکار می‌بینم و برایت دعا می‌فرستم. وقتی عشقِ عاشق به مرحله کمال رسید به هر کجا که نگاه کند جانان خود را می‌بیند.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر
در صحبتِ شمال و صبا می‌فرستمت​

هر صبح و شام، دعای کثیره به همراهِ بادِ صبا و باد شمال برایت می‌فرستم. زیرا این‌ها مرید عاشقان و پیک مشتاقانند. خلاصه از هر حیث به اسرار عشاق محرمند.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5

تا لشکرت نکند مُلکِ دل خراب
جانِ عزیز خود به نوا می‌فرستمت​

برای اینکه لشکرِ غمت، مملکت دلم را خراب نکند. جانِ عزیز خود را برای لشکر غمت آذوقه فرستادم.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6

ای غایب از نظر که شدی همنشینِ دل‌
می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت‌​

ای جانان غایب از نظر که مقارن و مصاحبِ دلی، شب و روز دعایت می‌کنم و برایت ثنا می‌فرستم. منظور این است که ظاهراََ و باطناََ به دعا و ثنایت مشغولیم؛ ظاهراََ به وسیله زبان و باطناََ بوسیله نامه و مکتوب.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7

در رویِ خود تفرُّجِ صُنع خدای کُن
کآئینه خدای نما می‌فرستمت​

در روی خود صنع خدا را تماشا کن که برایت آیینه خدای‌نما می‌فرستم. خلاصه برایت آیینه قلبی می‌فرستم، چهره با کمالت را مقابل آن نگهدار و نظری کن و صنع خدا را در آن مشاهده کن. [آیینه خدای نما = آیینه‌ای که خدا را نمایان سازد / صنع = مصنوع، مخلوق خدا]
 
عقب
بالا