متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان سال‌هاست که زن‌ها مرده‌اند | ساپورا / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 539
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «سال‌هاست که زن‌ها مرده‌اند» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : YEKTA ONSORI

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • #2
پارت ۴:

فصل اول:

پتو رو با حرص تا بالای سرم کشیدم،(؛) بالشت رو به گوش‌هام فشار دادم تا صدای مامان رو نشنوم. مگه دست بردار بود؟! یکی نیست بهش بگه آخه مادرِ من، من بیام عروسی چیکار؟ آخه وقتی میری همه مثل بُز بهت زل می‌زنن و اون نگاه‌های چندش‌آورشون حال آدم رو بهم می‌زنه، چه لزومی داره که اونجا باشی و به عالم وآدم بد و بیراه بگی؟ ولی مگه مامانِ خوشگل من این حرف‌ها حالیش می شد؟ نه والا. صد دفعه بهش گفتم که من از پسرای فامیل بیزارم،(؛) از اونجایی که هر کدومشون از شکم مادرشون که اومدن بیرون باید عاشق منِ بدبخت می‌شدن. وای حتی فکرشم داره دیوونم می‌کنه. همین که داشتم تو خیالات با مامانِ یکی‌یدونم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

ZahraHayati

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
38
پسندها
975
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
سن
25
  • #3
یاهو

با سلام و عرض خسته نباشید به نویسنده محترم رمان «سال‌هاست که زن‌ها مرده‌اند»

و اما نقد همراه پست‌های:11/12/13/14/15

:rose:
پست11


به آموزشگاه که رسیدم حالم اصلا خوب نبود. زمان خوبی بود برای کمی خلوت کردن، ویولن رو از کیف مخصوصش در آوردم و با وجود تمام احساساتی که به قلبم هجوم آورده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ZahraHayati

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • #4
نقد همراه رمان «زن‌ها سال‌هاست که مرده‌اند» توسط منتقد WHITE SKY

پست بیست و یکم

می‌تابید اما در تاریکی محو شد، حرف زدن را دوست داشت اما تمامش به شعر منتهی می شد(می‌شد)، کتاب را دوست داشت اما موسیقی را نه، موهایش بور بود اما پوستش تیره.
*بهتر بود اینجا این جملات، مربوط به هم باشن و اتصال معنایی داشته باشن. سعی کنید منسجم بنویسید.
بی‌هوا می خندید...(،)(می‌خندید) گاهی هم بی هوا(بی‌هوا) گریه... .
گاهی خنده‌ام می‌گیرد از اینکه موسیقی را دوست نداشت[،] ولی آواز می‌خواند.
شب.ها(شب‌ها) را با خیال او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا