متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان عشقی در پیچک‌های آتش | dlara_a / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع paaa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 592
  • کاربران تگ شده هیچ

paaa

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
469
پسندها
8,440
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «عشقی در پیچک‌های آتش» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • #2
به نام خدا
نقد همراه عشقی در پیچک‌های آتش

پست اول
تو دلم دلهره عجیبی بود. نمی‌دونم چراُ ولی خیلی حالم بد بود؛ حس می‌کردم فشارم افتاده!
اومده بودم دنبال کار و الان قراره توی عمارتی مشغول به کار بشم.
وضع مالی مادر و پدرم خیلی بده و من مجبورم کار کنم، تا کم‌تر خودم رو سرزنش کنم. درسته من دخترشونم ولی به‌هرحال...
بابام و مامانم خیلی با این کارم مخالفت کردن! اما من تصمیمم رو گرفتم.
یک خانم به سمتم اومد:
- بلند شو بریم پیش آقا! تا ببینم می‌تونی اینجا کار کنی یا نه؟
- چشم!
دنبالش رفتم، از پله ها بالا رفتیم، دومین اتاق سمت چپ. (چرا جمله ناکامله؟ دومین اتاق سمت چپ چی؟ این‌جا میشه توضیحاتی راجع به شمایل اتاق یا موقعیت دقیق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • #3
پست دوم

باید زودتر میرفتم و ب بقیه خبر میدادم.
- پس من برم، فعلا!
(اون مرد در وضعیت این دختر بهش کار پیشنهاد داده و بهتره که دریا حداقل تشکر بیشتری کنه و با احترام بیش‌تری اون‌جا رو ترک کنه.)
- صبر کن.
- بله آقا؟
ی (یه) کارت بهم داد ک توش شماره و یه آدرس نوشته بود ک صد در صد آدرس شرکت بود.
_ فردا! طرح هاتو بیار و سر ساعت ۷ باید تو شرکت باشی، حالا می‌تونی بری.
منم زود از خونه رفتم بیرون تاکسی گرفتم و سوارش شدم...
و پیش ب (به) سوی خونه؛ بعد از نیم مین (نیم مین؟ نیم ساعت یعنی؟) رسیدم خونه.
پول تاکسی رو حساب کردم کلیدارو از تو کیفم برداشتم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Najva❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • #4
پست سوم

باید الان راجب کارم میگفتم...
«بسم الله الرحمن الرحیم»
- اوم!... بابا جون،مامان جون،من امروز رفتم سر کار!
بابا اخماشو تو هم کرد
- خوب؟
(این‌جا می‌شد توضیحاتی از حالا مادر دریا نشون داده بشه که با حرص میگه یا قاشق رو به ظرف می‌کوبه و بین حرف باباش و دریا می‌پره.)
مامان: خب ک خب،از فردا قرارع بره خدمتکاری مردم و بکنه!
خندم گرفت از حرص خوردن مامان (.)
- نخیر! مامان جون رفتم اونجا... رئیس گفت تو عمارت ما خدمتکار احتیاج نداریم. میتونم برم تو شرکتش به عنوان طراح لباس،اونجا کار کنم چون نقاشیم خوبه منم قبول کردم. خدمتکاری هم نمیکنم.
مامان خندید .... بابا هم لبخند محوی زد
[COLOR=rgb(34, 36...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Najva❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • #5
پست چهارم

خوب (خب) پوست صورتم گندمی بود و نیاز به کرم پودر نداشت.
حالا نوبت چشمای ابیم که خیلی تو چشم بود.
با خط چشم مامان یه خط چشم نازک کشیدم و ریمل و هم ب چشمام زدم... (.)
نیاز ب رژ هم نداشتم،مگه میخواستم عروسی برم؟! مقنعه مشکی رو سرم کردم.
کلاسور و برداشتم ،ک توش پر از ورق بود از طراحی های لباس.... (.)
گذاشتمش تو کیفم... بعد رفتم بیرون از اتاق (از اتاق بیرون رفتم. جمله‌ها رو درست بیان کنید.) بابا نبود حتما رفته بود. (بابا نبود حتما رفته بود آهنگ جالبی نداره می‌تونید در عوض از بابا رفته بود پس لابد سرکاره و..‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Najva❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • #6
پست پنجم

بدون هیچ حرفی رفتم سمت اتاق (سمت اتاق رفتم) یه اتاق با تم مشکی و طوسی یه میز وسط بود و آقا رادمهر پشتش نشسته بود!
دو تا مبل یه نفره روی به روی میز بودکه وسطش شون عسلی بود رفتم سمتش که اشاره کرد،روی مبل بشینم...
نشستم!
(تصویری از رادمهر باید در این قسمت ترسیم می شد. چند ساله است و ظاهرش چگونه است؟)
آقای رادمهر: خوب (خب) طرحات کو؟
کلاسور و از کیفم در آوردم خواستم بدم دستش ک (که) در با صدای بدی باز شد‌‌.
همون مرده بود ولی این دفعه ترسناک تر شده بود...
مرده: آقای مهرداد عمرا بزارم از این دخترم استفاده کنی
اخمام تو هم رفت،یعنی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Najva❁

میم.ژوپیتر

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
246
پسندها
2,869
امتیازها
13,613
مدال‌ها
13
  • #7
پست 11
الان،چهل روز هستش ک بدون پدر مادرمم.
دلم واسشون تنگ شده!
ای کاش،منم برم پیششون بعد از ویرگول، نیاز به فاصله هست و بعد کلمه ی بعدی.
می‌تونستم برم؟اگه تلاشمو بکنم شاید بتونم برم. بعد از علامت سوال، فاصله نیاز هست.
از اتاق اومدم بیرون‌ هنوزم صدای گریه عمه و مادربزرگ تو گوشمه...فعل اول ماضی و فعل دوم مضارع است. با توجه به ماضی بودن نود درصد رمان، فعل دوم باید به توی گوشم بود تغییر کند.
دوباره چشمام پر از آب شد،ولی باید جلومو بگیرم. بعد از ویرگول فاصله، جلومو می گرفتم. فعل ماضی...
سیاوش وسیاوش نقش فاعل دارد. سیاوش را دیدم. پس محاوره اش می شود، سیاوش رو دیدم. دیدم که گوشه اتاق نشسته بود و به من زل زده بود... بدون توجه به اون از خونه بیرون شدم. سه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #8
منم بدون توجه ب ( به. کلمات رو شکسته ننویسید!) مانیا،رفتم روی صندلی نشستم. ( ویرگول یک فاصله با جمله بعد)
دل تو دلم نبود، که هر چی زودتر رادان بیاد؛ ( جمله به پایان رسید نقطه بذارید)
- عجب هوای خوبی،مگه نه؟! ( علائم نگارشی یک فاصله از جمله بعدش میگیره ویرگول با یک فاصله جدا بسه)
برگشتم سمت صدا که مهرداد و دیدم، ( جمله ها همیشه با نقطه تموم میشن! ویول برای مکث کوتاه بین دو جمله هست)
این اینجا چه غلطی میکنه؟ ( حس تعجب و افکار شخصیت رو بیان کنید.)
- آقای محترم لطفا مزاحم نشید!.
- باشه الان میرم فقط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #9
مهرداد بهم چشم قره ای ( چشم غره) رفت و سوار ماشینش،شد و رفت. ( ویرگول یک فاصله از جمله بعدش)
سیاوش اخم کرده بوده، و ( وقتی کلمه ربط و توی جمله هست نیاز به علائم نگارشی نیست ویرگول حذف بشه) توی به درخت تکیه داده بود،رادان حسابی تو فکر بود،مانیا هم سرش تو گوشی بود. ( علائم نگارشی رو با یک فاصله از جمله بعدش جدا کنید بین دو جمله بالا بود جمله رو پایان رسونده پس ویرگول حذف بشه و نقطه بذارید)
- اگه می‌خواین همینجوری خفه باشید ،بهتره بریم خرید کنیم..
( دیالوگ رو چه کسی و با چه لحنی ادا کرد؟ دامنه توصیفاتتون رو گسترش بدید و به جزییات هم اشاره کنید؛ احساسات شخصیت رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #10
دستی رو شونم حس کردم...!
ترس برم داشت همه جا جز خش خش برگ ها هیچ صدای دیگری ( دیگه‌ای) نبود نقطه بذارید و خطوط رو خالی نذارید)
کنار گوشم پچ پچ کنان گفت:
- عشقتو میکشم تو فقط و فقط مال منی ( انتهای هر دیالوگ نقطه بذارید)
برگشتم عقب که ببینم ؛کی همچنین چیزی گفت که یه مرد سیاه پوش و دیدم.
(با ترس با تعجب با اخم با چه حسی به عقب نگاه کرد؟ شخصیت چه حسی داشت؟ حس ترس یا حس تعجب؟ احساسات رو توصیف کنید)
که باد اونو عقب می‌برد!
یهو از خواب پریدم.
همه تو اتاقم بودن.
( همه‌ی جملات رو باید روی یک خط بنویسید، فاصله نذارید)
ایندفعه به زن خوش‌پوش ،میانسال هم بود.
سنش حدود ۵۰...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)
عقب
بالا