- ارسالیها
- 289
- پسندها
- 4,978
- امتیازها
- 21,013
- مدالها
- 12
بعد از رفتنشون با خیال راحت، خوابیدم.
***
با حس اینکه کسی پاهامو قلقلک میده، از خواب پریدم وا من چرا اینجوریم. ( علامت تعجب)
یعنی یه جوری بودم سر و ته بودم؛ پاهام رو بالشت بود و سرم اینور ( از کلمات اشاره استفاده نکنید، خواننده توان دیدن نداره مگر با توصیف شما)تخت بود.
- چرا اینجوری خوابیدی؟
برگشتم به طرف دختری که داشت یه جوری نگام میکرد.
تو چشماش دلتنگی،خنده،خوشحالی بود راحت میشد،از چشماش همه چی و خوندی. ( علائم نگارشی یک فاصله از جمله بعد داشته باشن. توصیفات گیرا نیست، نوع نگاه و برداشتی که شخصیت از نگاهش داره رو بگید مخاطب باید از احساسات و واکنشهای شخصیت اصلی مطلع باشه)
- اول سلام...
***
با حس اینکه کسی پاهامو قلقلک میده، از خواب پریدم وا من چرا اینجوریم. ( علامت تعجب)
یعنی یه جوری بودم سر و ته بودم؛ پاهام رو بالشت بود و سرم اینور ( از کلمات اشاره استفاده نکنید، خواننده توان دیدن نداره مگر با توصیف شما)تخت بود.
- چرا اینجوری خوابیدی؟
برگشتم به طرف دختری که داشت یه جوری نگام میکرد.
تو چشماش دلتنگی،خنده،خوشحالی بود راحت میشد،از چشماش همه چی و خوندی. ( علائم نگارشی یک فاصله از جمله بعد داشته باشن. توصیفات گیرا نیست، نوع نگاه و برداشتی که شخصیت از نگاهش داره رو بگید مخاطب باید از احساسات و واکنشهای شخصیت اصلی مطلع باشه)
- اول سلام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.