نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

تفسیر شعر تفسیر غزل۲۳۸ دیوان حافظ

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 180
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
بیت اول

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید​

هلال عید در ابروی یار باید دید​

جهان مانند آرایشگر بر ابروی عید با هلال ماه نو در آسمان وسمه کشید یعنی هلال عید دیده شد. با این وجود هلال عید واقعی را در ابروى یار باید دید.
وسمه گیاهیست که در برگ آن ماده‌ای به رنگِ سبز متمایل به آبی وجود دارد. در قدیم برگِ آن را می‌جوشاندند و برای رنگ کردنِ ابرو استفاده می‌کردند.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
بیت دوم

شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید​

زمانی که کمان ابروى یارم که به خودش وسمه کشید، قد و قامتم همچون پشت هلال ماه خمیده شد.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
بیت سوم

مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید​

این‌طور به نظر می‌رسد که نسیم خط (موی دور صورت) تو هنگام صبح از چمن گذشته که گل به سبب بوى تو همچون صبح بر تنش جامه چاک زده است. منظور از چاک زدن گل و صبح باز شدن آنهاست.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
بیت چهارم

نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید​

چنگ و رباب (آلات موسیقی)، نبیدو بوی خوش هنوز به وجود نیامده بود که گِل وجود من با گلاب و نبید آغشته بود.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
بیت پنجم

بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید​

نزد من بیا تا غصه دلتنگی و آزردگی دل را به تو بگویم، زیرا تو که نباشى حوصله گفتن و شنیدن ندارم.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
بیت ششم

بهای وصل تو گر جان بود خریدارم
که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید​

اگر قیمت رسیدن به تو از دست دادن جان هم باشد من مشتری هستم. زیرا صاحب‌نظر کالای نیکو را به هر قیمت که باشد مى‌خرد.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
بیت هفتم

چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم
شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید​

وقتى که ماه رخسار تو را در میان شب گیسویت مى‌دیدم، شب از آفتاب رویت برایم همچون روز روشن مى‌گشت.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
بیت هشتم

به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید​

جانم به لبم رسید، اما مرادم از وصال یار حاصل نشد. امیدم تمام شد، اما حس خواستنم به پایان نرسید.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #9
بیت نهم

ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید​

حافظ از آرزومندی و اشتیاق چهره تو چند حرف نوشت. حالا آن شعر‌ها را بخوان و همچون زیور باارزش و قیمتی در گوش خود کن.
 
عقب
بالا