متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان خانه‌ای روی گسل | AzarmDokht / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 346
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «خانه‌ای روی گسل» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

Farzaneh.Rezvani

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
701
پسندها
11,111
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
  • #2
این نقد براساس پست‌های ارائه شده توسط نویسنده می‌باشد.
پارت سوم
مقدمه
«من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟*»
خانه‌ام روی گسل است و شاید تمام من روی گسلی مانده که مدام پس‌لرزه‌ای به جانم می‌اندازد. می‌خواهم دریچه‌ای باز کنم، برای استقامت؛ من با مفاهیم رشدیافته بیگانه‌ام، قصدم ساختن مفاهیم خودم بوده است.

نویسنده‌ی عزیز، متن انتخابی شما به عنوان مقدمه ناقص است و تمامی چیزهایی که باید برساندداز جمله فضای حاکم بر رمان قبل از شروع، آشنایی مخاطب با موضوع، ارتباط با ژانرهای مربوطه( اجتماعی، عاشقانه) همراه کردن مخاطب با خود، جذب مخاطب با چند جمله‌ که البته این اتفاق با بیت اول رخ می‌دهد و بعد از آن هیچ! این که شخصیت از جانب خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Farzaneh.Rezvani

D.S

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
197
پسندها
1,220
امتیازها
8,133
مدال‌ها
10
  • #3
۲۱
جلوی شبگون ایستاد، درست وسط هال. به چشمان سیاهش زل زد و انعکاس تصویر خودش را در آن دو گوی شب‌گیر دید. دستش را جلو برد و نوازش‌گرانه از بین تارهایی که روی پیشانی شبگون خیمه زده بود، عبور داد. از برخورد دستان گرمش، شبگون احساس امنیت می‌کرد. حس اعتماد یا شاید عشق از گرمای دستانش رد می‌شد و به صورت شبگون برخورد می‌کرد. دچار حس متضادی شده بود. از طرفی حس آرامشی که گرفته بود و از طرفی مردی که می‌خواست برود و او را در این خانه جا بگذارد.
*لحن حامد را در اینجا توصیف کنید. مثلا از شکی که در وجودش است بگویید و لحن نامطمئن و در عین حال آرامش دهنده
- عزیز من! از چی دلت گرفته که این‌طوری با بغض نگاهم می‌کنی؟ فکر کردی من دلم براتون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا