متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان حوالی مرز مخدوش | Setareh lotfi / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 318
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «حوالی مرز مخدوش» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

Farzaneh.Rezvani

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
701
پسندها
11,111
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
  • #2
این نقد براساس پست‌های ارائه شده می‌باشد.
پارت۴
به نام خدا
«همه‌ی آن‌ها آمدند تا من التیام‌بخش خود باشم!»
با سرعت از میان لباس‌های پخش شده بر روی زمین گذر کردم و صدایم را پس کله‌ام انداختم:
- سعـید بدو!
چشمم به گوشه‌ی پاتختی عسلی‌رنگ خورد. بالاخره پس از ده دقیقه پیدایش کردم!
نفسم را با حرص بیرون فرستادم و جلدی خم شدم. جوراب سفیدرنگ را در دستانم گرفتم و ابروهای درهم تنیده‌ام را بیشتر درهم فرو کردم.

- سه ساعته به خاطر تو من علاف شدم!
چشم‌ غره‌ای به جوراب سعید رفتم و بازهم جیغ کشیدم:

در این قسمت با یک جابه‌جایی می‌توان جمله و صحنه‌ی پیش رو را زیبا و واقعی‌تر جلوه داد....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Farzaneh.Rezvani

Hana.BanU ☯

نویسنده افتخاری
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
7,881
امتیازها
23,703
مدال‌ها
27
سن
25
  • #3
پارت #9
هنوز چند قدمی به عقب برنداشته بود که زنگ تلفنش به صدا در آمد. با دست به من اشاره کرد که می‌رود تلفنش را جواب بدهد.
در نویسندگی علاوه بر کنار هم چیدن کلمات و پیشبرد پیرنگ داستان، باید به این نکته توجه کرد که جمله خبری و گزارش‌گونه نشود. چرا که جمله‌های گزارشی از کیفیت رمان و بارِ احساسی آن می‌کاهند.
نیم نگاهی به من انداخت و به سمت تلفنش گام برداشت.
به آرامی سرم را تکان دادم و از پشت سر، نظاره‌گر حرکاتش شدم. تلفن را از جیب شلوار جین مشکی‌اش در آورد و پاسخ داد. در حینی که حرف می‌زد، به سمت رودخانه قدم برداشت و گاهاً...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hana.BanU ☯
  • Wow
واکنش‌ها[ی پسندها] S.LOTFI
عقب
بالا