گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان خون کور: محافظان مرز | mikayla کاربر انجمن یک رمان

[Mikayla]

عنوان: خون کور: محافظان مرز
ژانر: #فانتزی #عاشقانه #تراژدی
نام نویسنده: mikayla
خلاصه: می‌ترسید. در تمام عمرش از آن حقیقت فرار می‌کرد. شاید با فراموش کردن آن اتفاق می‌خواست به خودش بقبولاند که دیگر واهمه‌ای از آن موجودات ندارد؛ اما ترس هر چه که باشد و هر چه که روی آن کار کرده باشی بالاخره روزی سر بر خواهد آورد و تو را فلج خواهد کرد. او نیز در برابر بزرگ‌ترین ترسش، فلج شد. شکارچی ترس اکنون به شکار او تبدیل شده... .
لینک رمان: موضوع 'رمان نغمه‌های خونین شب | Mikayla کاربر انجمن یک رمان' در حال تایپ - رمان نغمه‌های خونین شب | Mikayla کاربر انجمن یک رمان

 

[پرینز]

رمان رو کلا عوض کردی و این خیلی خوبه
کاملا جزییات رو توصیف می کنی و به هر شخصیت ویژگی خاصی دادی عالیه.

 

[Mikayla]

رمان رو کلا عوض کردی و این خیلی خوبه
کاملا جزییات رو توصیف می کنی و به هر شخصیت ویژگی خاصی دادی عالیه.

ممنونم شیل فانتوم هایو!
حالا اگه نظری داری در مورد ادامه رمان، بگو!

 

[Mikayla]

سوالی دارم از خواننده های رمان.
آیا تونستین با شخصیتی ارتباط بگیرین؟ شخصیت ها به نظرتون با هم تفاوت دارن یا نه؟

 

[Mikayla]

از کسایی که تا حالا رمانم رو خوندم کمک می‌خوام. به نظرم اسم رمان به درد نمیخوره و یه اسم بهتر می‌خوام. چیزی که محتوا رو برسونه و از این حرفا.
خوشحال میشم که تو پیدا کردن اسم رمان کمکم کنین.

 

[پرینز]

ممنونم شیل فانتوم هایو!
حالا اگه نظری داری در مورد ادامه رمان، بگو!

یه پیشنهاد کمی ریسکی
میکایلا رو با رجیس رو به رو کن
یه ژانر اکشن رو بهم اضافه کن

 

[Mikayla]

یه پیشنهاد کمی ریسکی
میکایلا رو با رجیس رو به رو کن
یه ژانر اکشن رو بهم اضافه کن

ممنونم که پیشنهاد دادی. این دو تا با هم رو به رو میشن. اما باید یکم صبر کنی.
منظورت رو از ژانر اکشن بیشتر توضیح بده.

 

[پرینز]

ممنونم که پیشنهاد دادی. این دو تا با هم رو به رو میشن. اما باید یکم صبر کنی.
منظورت رو از ژانر اکشن بیشتر توضیح بده.

می دونم رو به رو میشن ولی در ادامه داستان می تونیبرای چنددقیقه کار کنی که مثلا از کنار هم بگذرن و یه جوری وجود دیگری براشون جذاب بشه
یه نبرد هیجان انگیز بینشون راه بندازه که بیشتر شبیه فیلم های سینمایی باشه

 

[Ghasedak.]

چقدر این فلش بک به احساسات کودکانه رانمارو قشنگه.وای ریکی رسما زده بچه رو له کرده

رانمارو به خودش آمد. دستانش از ترس می‌لرزید. دیگر آن عموی مهربانش را نمی‌شناخت. ریکی تغییر کرده بود؛ آنقدر عوض شده بود که دیگر هیچ‌کس او را نمی‌شناخت و از دیدنش تعجب می‌نمود.

اینجا اگه اشاره به رفتار قبل ریکی میشد بهتر بود. مثلا اینجوری که ریکی قبلا شوخ و همیشه خندان بوده ولی الان سرد و بی تفاوت یا بی اعصاب شده انقدر که کسی دیگه اون رو نمی‌شناخت.

همه در کلاس ماست‌هایشان را کیسه کردند و ساکت نشستند

یک چیزی دیگه بهتره تو داستان خارجکی که شخصیت‌ها و مکان ایرانی نیستن از ضرب المثال ایرانی استفاده نشه.یکم فضا رو بهم می‌ریزه.

 

[Mikayla]

یک چیزی دیگه بهتره تو داستان خارجکی که شخصیت‌ها و مکان ایرانی نیستن از ضرب المثال ایرانی استفاده نشه.یکم فضا رو بهم می‌ریزه

معادل ژاپنیش رو پیدا نکردم متاسفانه
در مورد ریکی هنوز باهاش کار دارم :))) به این زودیا از دور خارج نمیشه.