داستان کوتاه داستانک دیدن خدا

  • نویسنده موضوع Hope
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 404
  • کاربران تگ شده هیچ

Hope

ناظر ارشد رمان + منتقد ترجمه
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
22/11/21
ارسالی‌ها
3,819
پسندها
20,323
امتیازها
53,173
مدال‌ها
44
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #1
«به نام پروردگار و خالق هستی»​

گویند عارفی قصد حج كرد.
فرزندش از او پرسید: پدر كجا می خواهی بروی؟
پدر گفت: به خانه خدایم.

پسر به تصور آن كه هر كس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟
گفت: مناسب تو نیست.
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.

هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما كجاست؟
پدر گفت: خدا در آسمان است.
پسر بیفتاد و بمرد!
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم كجا رفت؟
از گوشه خانه صدایی شنید كه می گفت: تو به زیارت خانه خدا آمدی و آن را درك كردی. او به دیدن خدا آمده بود و به سوی خدا رفت!

منبع: تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید ، خواجه عبدالله انصاری
 
امضا : Hope

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا