خداوند نانوای آدمهاست
او پیامبری بود که کتاب نداشت. معجزهای هم.
اسباب رسالت او تنها خوشهای گندم بود که خدا به او داده بود.
خدا گفته بود:
- دشمناناند که معجزه میخواهند، معجزهای که مبهوتشان کند. دوستان اما با اشارهای ایمان میآورند. و این خوشههای گندم برای اشاره کافی است.
پیامبر، کوی به کوی و شهر به شهر رفت و گفت:
-ای مردم به این خوشه گندم نگاه کنید. قصه این گندم، قصه شماست که چیده میشود و به آسیاب میرود تا ساییده شود و پس از آن خمیری خواهد شد در دستان نانوا و میرود تا داغی تنور را تجربه کند.
میرود تا نان شود، مائده مقدس سفرهها
آی مردم شما نیز همان خوشههای گندمید که در مزرعه خدا بالیدهاید. نترسید از اینکه چیده میشوید، خود را به آسیابان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.