INTP منطق دان | INTP

[ترانه؛]

؛ به intp ای که حالش بده :
+ سلام عزیزم، الان احتمالاً مثل همیشه هیچی بروز ندادی و فقط یهویی از همه فاصله گرفتی. همه چی درست میشه باشه ؟ سعی کن انقدر در نری، خواب و اهنگ ناراحتیت رو حل نمی‌کنن، جاش بیا یکمی تمرین کنیم بیشتر غم رو ابراز کنیم باشه ؟ ما کنارتیم. لازم نیست همشو توی خودت نگه داری و کلی اورثینک کنی، مراقب قلب قشنگت باش

 

[ترانه؛]

‍ ؛ intp اون هم‌خونه ایه که تنها زمانی که می‌تونی ببینیش وقتیه که دنبال خوراکی می‌گرده، به جز اون همش توی اتاقشه و روی درش بزرگ نوشته " مزاحم نشید وگرنه می‌میرید "

 

[ترانه؛]

؛ یه intp هيچ‌وقت دورویی نمی‌کنه و روراسته

 

[ترانه؛]

to an intp : bro stop overthinking about the smallest things

 

[ترانه؛]

+ اخر هفته مهمونی داریم، میای دیگه ؟
؛ intp : من حوصله ی خودمم ندارم، حوصله ی مهمونی داشته باشم ؟ البته، اگه یه میز پر خوراکی خوشمزه داشته باشید، شاید بهش فکر کردم

 

[ترانه؛]

: خب intp بگو ببینم چرا کشتیش ؟
+ اون یه مزاحم به تمام معنا بود. همیشه توی کارام سرک می‌کشید، تنهاییم رو بهم می‌زد، سوالات مسخره ی شخصی می‌پرسید و وقتی که باهاش برخورد می‌کردم جوری جلوه می‌داد انگار من یه آدم بی اعصاب و بی احساسم که کاری جز پریدن به بقیه بلد نیستم و مظلوم بازی درمیاورد. خوشحالم که اینکارو کردم و یه همچین ادم منفوری رو از دنیا پاک کردم

 

[ترانه؛]

؛ اگه intp یه رایحه بود، می‌شد بوی شیرقهوه

 

[ترانه؛]

؛ اگه intp یه الهه بود، می‌شد الهه ی دانش و منطق

 

[ترانه؛]

؛ به عنوان یه intp خسته شدم که میل به تنهایی و آرامشم رو با منزوی بودن اشتباه می‌گیرن، جدی هم خانواده هم اطرافیانم اینطورین که چرا انقدر از جمع فراری ای؟ اره من تنهایی رو دوست دارم ولی دلیل نمی‌شه منزوی باشم و اگه تو جمعتون نمیام شاید باهاتون حال نمی‌کنم ولی با رفقای خودم می‌گردم؟ انقدر همه چیزو مشکل من نبینید شاید مشکل از شما بود

 

[ترانه؛]

؛ intp وایب یه کلبه گرم وسط جنگل بارونی رو میده