INFP میانجی | INFP

[ترانه؛]

؛ اگه infp یه طعم بود، می‌شد توت‌فرنگیِ تازه

 

[ترانه؛]

Infp : 99% overthinker

 

[ترانه؛]

؛ به infp ای که حالش بده :
+ خوشگل ترین، مشکل چیه ؟ چیزی اذیتت کرده ؟ می‌دونم آزرده ای، می‌دونم حس می‌کنی همه ازت بدشون میاد، می‌دونم همیشه تلاش می‌کنی تا بین بقیه جا شی، می‌دونم گاهی دلت می‌خواد فرار کنی. تو عالی ای، باشه ؟ نذار افکار منفی انقدر آزارت بدن، باهاش بجنگ و خودتو دوست داشته باش. مراقب قلب قشنگت باش

 

[ترانه؛]

؛ infp اون هم‌خونه ایه که یهو می‌بینی با یه ظرف بستنی و ظاهری بهم ریخته روی مبل لم داده و با یه فیلم کمدی سر صحنه ی احساسی به صورت دراماتیکی گریه می‌کنه

 

[ترانه؛]

؛ یه infp هيچ‌وقت رازهات رو به کسی نمیگه

 

[ترانه؛]

to an infp : bro stop thinking of problems that you don't even have

 

[ترانه؛]

+ اخر هفته مهمونی داریم، میای دیگه ؟
؛ infp : ام .. اگه دوستای صمیمیم باشن شاید بیام. چی ؟ کراشمم هست ؟ حله از الان برام جا نگه دار که می‌ترکونم

 

[ترانه؛]

: خب infp بگو ببینم چرا کشتیش ؟
+ واقعاً روی اعصابم بود، اون همیشه من رو یه آدم لوس و تیتیش مامانی می‌دید که اشکش دم مشکشه. حتی توی سر کل اطرافیانمم اینو انداخته بود و همه یه نگاه ترحم بر انگیز و چندش بهم داشتن، این کاراش داشت تحت فشار قرارم می‌داد و کاری می‌کرد بچه به نظر بیام، پس منم اتفاقی توی قهوش سم ریختم.

 

[ترانه؛]

؛ اگه infp یه رایحه بود، می‌شد بوی شیرکاکائو

 

[ترانه؛]

؛ اگه infp یه الهه بود، می‌شد الهه ی زیبایی