- ارسالیها
- 4,593
- پسندها
- 50,299
- امتیازها
- 77,373
- مدالها
- 77
- نویسنده موضوع
- #1
وقتی کلاغی روی شانه ام نشست!! ♩♪
آن دم که باغبان زد و پایم شکست… ♩♪
دیدم که یک ارزن نمی ارزم دگر!!
ای باغبان بی وفا رفتم ز دست… ♩♪
یک روز ما در مزرعه جا و مکانی داشتیم…
افسوس امروز که ما را در حصاری کاشتی!!
ای باغبان بی وفا ما هم خدایی داشتیم … ♩♪
یک روز ما در مزرعه قول و قراری داشتیم
از طعنه ی نامردمان خود را سوا میداشتیم!! ♩♪
ای باغبان بی وفا ما هم خدایی داشتیم ♩♪
ای خدا باغبان زخم ما را ندید ای خدا باغبان دست ما را برید… ♩♪
ای خدا این مترسک به آخر رسید در این دشت سرد بدون امید
ای خدا باغبان زخم ما را ندید ای خدا باغبان دست ما را برید!! ♩♪
ای خدا این مترسک به آخر رسید در این دشت سرد بدون امید…
آهی کشیدم شعله شد بر خرمنی افروخته!! ♩♪
بیچاره آن که بعد من چشمی به باغت دوخته…
شطرنج بازی...
آن دم که باغبان زد و پایم شکست… ♩♪
دیدم که یک ارزن نمی ارزم دگر!!
ای باغبان بی وفا رفتم ز دست… ♩♪
یک روز ما در مزرعه جا و مکانی داشتیم…
افسوس امروز که ما را در حصاری کاشتی!!
ای باغبان بی وفا ما هم خدایی داشتیم … ♩♪
یک روز ما در مزرعه قول و قراری داشتیم
از طعنه ی نامردمان خود را سوا میداشتیم!! ♩♪
ای باغبان بی وفا ما هم خدایی داشتیم ♩♪
ای خدا باغبان زخم ما را ندید ای خدا باغبان دست ما را برید… ♩♪
ای خدا این مترسک به آخر رسید در این دشت سرد بدون امید
ای خدا باغبان زخم ما را ندید ای خدا باغبان دست ما را برید!! ♩♪
ای خدا این مترسک به آخر رسید در این دشت سرد بدون امید…
آهی کشیدم شعله شد بر خرمنی افروخته!! ♩♪
بیچاره آن که بعد من چشمی به باغت دوخته…
شطرنج بازی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.