اولین چیزی که میگه روم به دیوار
داد میزنه و میگه پدسگه عوضی(آخه مادر من با بابای بنده خدام چیکار داری :/)
همه بچه دارن ماهم بچه داریم.
بچه که نیس حییونه :/ (یعنی فوش کشش دار بدی کم تر بهم بر میخوره آخه :/)
شده لنگه ی اون داداشه احمقش(بدبخت ایمان در همه حال باید فوش بخوره -__-)
خدا اون ps4 رو از رو زمین ور داره (آخه مادره من چه ربطی به پی اس ۴ بدبخت داره که هرچی میشه تهش میرسه به پی اس۴ :/)
بیشتر اوقات غرغر میکنه یا میگه هدی باهام حرف نزن برو تو اتاقت اما اگه خیلی عصبانی باشه تو یه نامه تمام خشمش رو مینویسه و میگه ازم عصبانی عه( از فواید مادر ادبی داشتن :batting_eyelashes:) ... البته بماند ک مامان من هیچ جوره نمیخواد ازم راضی باشه پس دیگ برام عادی شده
اولش ک میگه شما بچه ها فقط کارتون حرص دادن منه...با داد
بعدشم کلی از خدا گله میکنه ک چقد من بدبختم ک اینا نسیب من شدن....
بعدشم هی میگه حلالت نمیکنم انقد اذیتم میکنی...
بعدم تا ده ساعت بعد اخم و تخم و چشم غره...