- ارسالیها
- 13,861
- پسندها
- 49,589
- امتیازها
- 96,908
- مدالها
- 161
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
غزل:نیت کردم
نماز شام غريبان چو گريه آغازم
به مويههای غريبانه قصه پردازم
به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب
مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفيق ره تا من
به کوی ميکده ديگر علم برافرازم
خرد ز پيری من کی حساب برگيرد
که باز با صنمی طفل عشق میبازم
بجز صبا و شمالم نمیشناسد کس
عزيز من که بجز باد نيست دمسازم
هوای منزل يار آب زندگانی ماست
صبا بيار نسيمی ز خاک شيرازم
سرشکم آمد و عيبم بگفت روی به روی
شکايت از که کنم خانگيست غمازم
ز چنگ زهره شنيدم که صبحدم میگفت
غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم
تعبیر:
دوستان دورو و ریاکار را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.