متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار اگه جنسیتت عوض می‌شد...

  • نویسنده موضوع ᴹᴵᴺᴵᴼᴺ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 710
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,710
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #11
ادم مفیدی باشم
 
امضا : فلورا.

omideiran

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
31
امتیازها
33
  • #12
چیزایی رو که یه عمر دنبالش بودیم رو تجربه میکردم
نمیشه بیشتر بازش کنم :))))
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,532
پسندها
20,118
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #13
چیزایی رو که یه عمر دنبالش بودیم رو تجربه میکردم
نمیشه بیشتر بازش کنم :))))
دقیقا منم همین ...
اولین کارم اینه موتورسواری بایه تیشرت آستین کوتاه
دومین ....تو پارک ملت ... با ست ورزشی شیکی که دارم
یه هندزفری توگوشم یه دور کامل دویدن آروم ورزش کردن
نرمشهای صبحگاهی اطراف استخر...
کوهنوردی ، راحت با لباس آزاد...طبیعت رو می‌خورم اصلا:roflmtao:
 

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
954
پسندها
7,080
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
23
  • #14
نشه نمیخوام....اصلا
 
امضا : L.latifi❁

گل گلی

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
96
پسندها
638
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
2
  • محروم
  • #15
خدا اون روز رو نیاره:984:
 

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
954
پسندها
7,080
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
23
  • #16
:458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
 
امضا : L.latifi❁

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,532
پسندها
20,118
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #17
برنامه زیــــــــاد دارم، دراین مقال نمیگنجد:hanghead::applause:
 

لیلا؛

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,427
پسندها
4,037
امتیازها
20,173
مدال‌ها
15
سن
22
  • مدیر
  • #18
پسر بودن یعنی اوج آزادی
خیلی کارا اولش اینه مستقل زندگی میکردم
تنها و به دور از آدما
 
امضا : لیلا؛

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
197
پسندها
1,831
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #19
با رفیقام میرفتم جنگل، کوه، بیابون، دریا
تهشم از اونجایی که خانواده پسر دوستی دارم با دو تا چاپلوسی همه انگشت اتهاما رو از رو خودم برمیداشتم
میرفتم با بابام باشگاهشون و به کشتی گرفتن ملت نگاه میکردم و فیض میبردم:zany-face:
 
امضا : HOOYAR

Tikalina

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
131
پسندها
1,066
امتیازها
6,403
مدال‌ها
7
  • #20
با رفیقام میرفتم جنگل، کوه، بیابون، دریا
تهشم از اونجایی که خانواده پسر دوستی دارم با دو تا چاپلوسی همه انگشت اتهاما رو از رو خودم برمیداشتم
میرفتم با بابام باشگاهشون و به کشتی گرفتن ملت نگاه میکردم و فیض میبردم:zany-face:
نه ببین نکته داره
تو نمیرفتی که کشتی ملت رو نگاه کنی
خودت میرفتی کشتی می گرفتی (به جان خر شرک همه‌ی پسرا اولش اینن)

پ.ن: آقا، من پسر میشدم سعی می‌کردم باشعور و با جنبه ترین پسری باشم که یه دختر تو عمرش دیده:610191-ef6baed74ae31d9ef158f22056b35586:
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا