دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ‌نویسی | آل۱۱ کاربر انجمن یک‌ رمان

[آل۱۱]

- اشتباهه بانوی من، این کاری که دارید می‌کنید از ریشه اشتباهه!
- می‌دونم و می‌خوام صدای اشتباهم رو کل دنیا بشنون! الان قرارداد رو امضا کنیم؟
....
- امضا کنیم؟!
- الان می‌فهمم چرا پدرتون شما رو طرد کرد.
- چه نتیجه‌گیری قشنگی! حالا امضا کنیم؟!
- چون می‌دونست قدرت متوقف کردن تو رو نداره!
- باشه، حالا امضا کن.
- با کمال میل حاضرم تا آخر عمرم خدمت‌گزار شما باشم، این رو هم می‌تونم امضا کنم؟!

 

[آل۱۱]

- می‌دونی از همه خطرناک‌تر چیه؟
- اگه می‌دونستم که الان کنارت نبودم!
- فقط خفه شو!
....
- جدی نمی‌دونی؟
- نه!
- مگه نگفتم خفه شی؟
- حتی موقع سوال؟
- حتی موقع سوال!

 

[آل۱۱]

- تو می‌دونستی تهش قراره مثل سگ بمیری و باز همون راه رو اومدی؟
- نه، اگه می‌دونستم تهش مرگه که دو سال پیش همون اول تو رو می‌کشتم که الان مجبور نشم این حرف رو دوباره بشنوم!
- خب خوشحالم اون موقع هنوز آزاد نبودی!
- اشتباه نکن، اون موقع بیخ گوشت بودم و نکشتمت. آندیا رو که می‌شناسی؟
- نه نمی‌شناسم! چه‌طور مگه؟
- خب پس پشت سرت رو نگاه کن و یادت باشه اسم قاتلت آندیاست!

 

[آل۱۱]

- صدات آزار دهنده‌ست!
- اون که صدای من نیست.
- پس صدای کیه؟
- صداییه که تو می‌شنوی.
- تموم شد؟ حالا بیا پایین!

 

[آل۱۱]

- همه چیز خوب میشه توماس، بهت قول می‌دم.
- چه‌طوری قراره خوب شه؟ با کشتار؟
- نه پس با بوس و بغل؟ با کشتار دیگه! اول هم از ناتاشا شروع می‌کنیم.
- شبیه آماتورایی شدی که از در اول یهو پرت میشن توی اتاق غول مرحله آخر!
- توام شبیه کسایی شدی که کفتار رو برای خودت تبدیل به سلطان جنگل کردی!
- چه مثال مسخره‌ای!
- دیگ به دیگ میگه روت سیاه!

 

[آل۱۱]

- تو که اهل آرتدیایی و یکی از با اصالت‌ترین اشرافی‌ و یک نیمه‌خدا هستی، چه‌طور اینقدر بی‌نزاکت شدی؟
- اثرات همنشینی با محافظ اهل ایرانمه!
- اونجا کجاست؟
- همون جایی که از یه نیمه‌خدای اشرافی، بی‌نزاکت ساخته!

 

[آل۱۱]

- فکر کن اینقدر خوش‌شانس باشی که بین میلیون‌ها احتمال ممکن، درست بیوفتی تو ایران، کنار خواهر ناتنیت!
- باید بگم تو یکی از بدشانس‌ترین‌ها بودی و خواهر ناتنیت از تو بدشانس‌تر که گیر تو افتاد!
- یک هفته پیش گفته بودم خفه شی!
- هنوز نمی‌تونم صحبت کنم؟
- نه!

 

[آل۱۱]

- می‌دونی کجای دین نداشتن خوبه؟
- کجاش؟
- اونجایی که می‌دونی چه آدم بدی باشی و چه آدم خوب، اول و آخرش میری به جهنم

 

[آل۱۱]

- اگه قراره قربانی رویای ستاره شدنت بشم، پس بذار قبلش داد بزنم تا بلکه آروم شم! کاری که از دستم برنمیاد. جلوتم نمی‌تونم بگیرم، فقط بذار داد بزنم.
- راحت باش، هرچقدر دلت می‌خواد داد بزن.
- پلن بی!
- چی؟
- نگفته بودی که تنهایی بیام اینجا! گفتی؟
- آلیس! تو چیکار کردی؟
- هیچی، برای نابودیت داریم پلن بی رو اجرا می‌کنیم!
- پلن بی چیه؟
- فرستادنت رو هوا!

 

[آل۱۱]

- نظرت درباره‌ی قاتل‌های عدالت چیه؟
- عدالت؟ اون‌ها در هر صورت قاتلن، چه با هدف خبیثی قتل کنن و چه با هدف عدالت، باید مجازات شند!
- اون وقت کی مجازاتشون می‌کنه؟
- معلومه، قاضی!
- خب قاضی هم قاتل قانون و عدالته!
- چی؟
- تنها دلیلی که تو قبول می‌کنی اون دستور قتل بده و شما مردم قبولش دارید، اینه که چند سال درس خونده! ولی کسی که درس نخونده بدون اضافه کاری میره فاسدترین آدما رو که مستحق مرگن و می‌کشتشون، از نظرت قاتله؟ خب... اونم قاضیه دیگه، قاضی بدون لیسانس فقط!