متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کتابخانه کاربران کتابخانه ZahraRezai | کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع SparK
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 534
  • کاربران تگ شده هیچ

SparK

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
423
پسندها
10,230
امتیازها
27,613
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
آخرین ویرایش توسط مدیر

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #2
در وهله‌ی نخست فکر می‌کنم باید درودی بگم خدمت کسانی که این رو می‌خونند. بنابراین سلام و درود به شما دوست عزیز. در این کتابخونه‌ی غبارزده با اجازه‌تون می‌خوام به کتاب مورد علاقه‌ی خویش، یعنی "ربکا" بپردازم.
این کتاب برای من آغاز ورود به دنیایی پر از مه و گمشدگی بود. نکته‌ی جالبش برای من این جاست که چرا نویسنده به کارکتر اصلی هیچ نام و هویتی نداده. اسم او در رمان اصلا مشخص نیست و "خانم دووینتر" نامیده میشه. نام خانوادگی همسرش. نکته‌ی جالب دیگه اینه که ربکا، نام زنیه که فوت شده. اصلا توی رمان هیچ حضوری نداره حتی در حد یک فلش بک. ما اون رو فقط توی نقل قول‌ها دیدیم. اما با این وجود پررنگ‌ترین کارکتر رمانه. جای همه رو توی رمان تصاحب می‌کنه مثل شخصیت تمامیت‌خواهی که ازش می‌بینیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #3
نقل قول‌هایی از ربکا

خوشحالم که تب نخستین عشق بار دیگر تکرار نمی شود. زیرا تب است، و شاعران هرچه بگویند باری است سنگین. در بیست و یک سالگی روز ها با شجاعت همراه نیستند، بلکه پر از بزدلی های کوچک و ترس های بی پایه اند، و آدم زود لطمه می خورد، زخمی می شود و با شنیدن نخستین واژه های نیش دار از پا در می آید. امروز در جوشن میانسالی نیش های کوچک روزانه به سبکی پوست را لمس میکنند و به زودی فراموش می شوند، اما در آن سن، یک حرف نسنجیده باقی می ماند و به زخمی سوزنده تبدیل می شود، و یک نگاه، نگاهی به پشت سر، ابدی به نظر می رسد.

[COLOR=rgb(0...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #4
دومین کتابی که در موردش می‌نویسم قصر آبی نام داره. قصه‌ی دختری به نام والنسی که تمام عمرش رو در محدودیت‌های یک خانواده سختگیر در دوران قدیم و افکار تابع اون زمان، زیسته. والنسی دلش آزادی و استقلال می‌خواد. تمام عمرش با قصر آبی توی سرش گذشته. قصر آبی اون زندگی رویایی‌ای هستش که هرگز نداشته. او زمانی تصمیم می‌گیره رویاهاشو دنبال کنه که دیگه دیر شده و زمان زیادی نداره. فقط یک سال زنده‌ست. تصمیم می‌گیره اگر تمام این سال‌ها رو برای خودش زندگی نکرده، لااقل این یک سال آخر رها و آزاد باشه. از خونه می‌زنه بیرون و یک ماجراجویی رو آغاز می‌کنه.
داستان والنسی، برای من قصه‌ای بسیار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #5
نقل قول‌هایی از قصر آبی

آن شبی که به خانه آمدم و برای اولین‌بار دیدم چراغ خانه‌ام روی جزیره روشن است، این را فهمیدم و می‌دانستم تو آن‌جایی و انتظارم را می‌کشی. بعد از یک عمر دربه‌دری، خیلی خوب بود که به یک خانه تعلق داشتم. که شب گرسنه از راه برسم و بدانم یک غذای خوب و یک آتش گرم در انتظارم است و تو آنجایی.

گفت: «می‌بینید، من هیچ‌وقت درست‌وحسابی زندگی نکرده‌ام. فقط نفس می‌کشیده‌ام. همیشه تمام درها به رویم بسته بوده‌اند.»

[COLOR=rgb(71, 85...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #6
سومین کتابی که درباره‌ش می‌نویسم "دختری در اعماق  دریا" هستش.

یکی از معدود دفعاتی که سمت کتاب فانتزی رفتم. چون معمولا نمی‌خونم. زمانی که اینو شروع کردم به خوندن انتظار چیز جالبی رو نداشتم چون جالب به نظر نمیومد. اما ما در خطوط اول متوجه میشیم، نویسنده به عنوان یک فانتزی‌نویس مواردی رو رعایت کرده که خیلی از نویسنده‌ها ازش غافلن. و اون موارد به نظر من نثر دلنشین و توصیفات بسیار دقیق و خلاقانه‌ش بود. وقتی میگم نثر دلنشین، واقعا منظورم همینه. خیلی عالی بلد بود کلمات رو به کار بگیره و یک ترکیب تازه درست کنه. توصیفات رو در ذهن حکاکی می‌کرد و جون می‌داد به فضا. یعنی دقیق توی ذهن نقش می‌گرفت همه چیز. رمانی که انگار وارث...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #7
کتابی که این بار ازش می‌نویسم دیزی دارکر نام داره. خب از دیروز که تمومش کردم مدام می‌پرسم یعنی چطور میشه در موردش حرف بزنم. اما سعیم رو می‌کنم. کتاب یه ژانر پررنگ معمایی با عصاره‌ی جنایی داره و چندتا قطره چکون هم فانتزی. ولی خصوصیت بارز این کتاب مرموز بودنشه. البته نویسنده الهاماتی از آگاتا کریستی گرفته. موضوع تقریبا شباهت‌های زیادی به کتاب "سپس هیچ کدام باقی نماندند" داره. میشه گفت در همون زمینه و سبکه. من شخصیت‌پردازیاشو واقعا دوست داشتم. حجم کمی داشت و روایت‌گر ۲۴ ساعت بود اما باز خیلی خوب تونست شخصیت‌ها رو توی این مدت کوتاه به ما نشون بده. تا اواخر رمان این سوال باقی می‌مونه که قاتل کیه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #8
این بار می‌خوام از ترغیب بنویسم.
آخرین اثر جین آستین که پس از مرگ او منتشر شد. خب اول بگم بهترین ترجمه این کتاب برای نشر نی هستش و منم همون رو پیشنهاد میدم. اما برسیم به خود کتاب، من کلا آثار جین آستین رو دوست ندارم. البته این موضوع ممکنه سلیقه‌ای هم باشه ولی نظر خود من اینه کتاب‌هاش همه یک فرم ثابتن. فقط زوج‌ها عوض میشن. تاکنون چند اثر ازش خوندم چیز جدیدی ندیدم. درباره ترغیب، گفتن اثر آخرشه به اوج پختگی خودش می‌رسه. عالیه بخونید و این حرفا. رفتیم خوندیم، سِیری بسیار کند و یکنواخت داشت. به شخصه خیلی حوصله‌م سر رفت. کلا انتظار کشش و تعلیق یا یه اتفاق جالب رو نمیشه از کتاب داشت، چیزی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #9
نقل قول‌هایی از ترغیب

حالا مثل غریبه ها بودند؛ بدتر از غریبه ها، چون هیچ وقت نمی توانستند با هم آشنا شوند.

زمانی که درد به پایان می رسد، به یاد آوردنش معمولا به یک لذت تبدیل می شود.

تو روحم را می شکافی. نیمی از من اندوه است و نیمی دیگر امید... عاشق هیچکس نبوده ام به جز تو.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #10
کتابی که این بار ازش می‌نویسم پنج بازمانده نام داره. هفته‌هاست تمومش کردم و ذهنم درگیره. با خودم حساب می‌کنم ببینم چطور میشه ازش نوشت و نقدش کرد. این کتاب واقعا یک جنایی عالیه. از اون‌هایی که میخکوبش میشی و تا صبح براش بیدار می‌مونی. به ساعت نگاه می‌کردم می‌دیدم نزدیک صبحه و من تا پایان رو نخونم خواب به چشمم نمیاد. رمان درباره یک گروه نوجوونه که برای یه سفر سوار یه کاروان شدن اما راه گم می‌کنن و توی یه جنگل گیر میفتن. و کم‌کم متوجه میشن یه تک تیرانداز نمی‌ذاره اونا از جاشون تکون بخورن. حالا باید راه نجات رو پیدا کنن و بفهمن این جا چه خبره.
رمان تقریبا توی سبک دیزی دارکر یا سپس هیچ‌کدام باقی نماند هستش. با این تفاوت که قرار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁
عقب
بالا