مهم نیست زندگیتان تا چه اندازه خوب باشد یا بد. رنج همیشه هست و بالاخره مهارپذیر خواهد بود.تحملِ رنج در فرهنگِ ما در حال کمشدن است و نهتنها این کمشدن برای ما شادیِ بیشتری در پی ندارد، بلکه شکنندگیِ عاطفیِ بیشتری هم ایجاد میکند.
برای همین است که به نظر میرسد همهچیز به فنا رفته!
زندگی پر است از قضاوتهای دیگران دربارهٔ ما
قضاوتهایی که گاهی اوقات بد و گاهی اوقات خوب هستند.
اگر بخواهیم با هر نظر موافق و مخالفی زیر و رو شویم باید فاتحهٔ آرامش را بخوانیم.
تنها محبت است که کهنه نمیشود.
همه چیز طراوت خودش را از دست میدهد. تازگی همهچیز، به کهنگی و پوسیدگی میگراید. زیباترین چهرهها، زیر چروکهای پیری دفن میشود. گَرد تیرۀ پیری، درخشندهترین چشمها را از لَوَندی و فطانت می اندازد.
ولی محبت... نه!
اینجا آدم درست بسیار کم است.
واقعا هیچ کس نیست که قابل احترام باشد.
نمیدانم متوجه شده اید که انسان در عصر ما اهل راه راست نیست؟
همه میخواهند از راه کج به جایی برسند.
تو مسئول اتفاقاتی هستی که در زندگی ات میافتد. همانطور که خودت میدانی، این رفتار توست که تو را به این روز درآورده است: میبینی که در راستای بهترین تمایلات و علاقه هایت نیست و چیزی نیست که میخواهی؛ پس لعنتی تغییر کن.