متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان اَش‌بورن: در کاوش سایه‌ها | Mind-Witch کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mind-Witch
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 467
  • برچسب‌ها
    اش‌بورن
  • کاربران تگ شده هیچ

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,054
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #11
ایده شروع داستان یه مقدار تکراری هست، اما من اونقدری توجه داشتم که تفاوت هایی ایجاد کنم، که رمان از کلیشه بودن در بیاد. در حقیقت، با جرأت می تونم بگم رمان من خیلی خیلی هم متفاوته...
چارلز بشه شخصیت اصلی؟ هه هه... بخون تا بفهمی...‌(البته کلی طول میکشه. با این که سیر رمان کند نیست، اما اتفاقات زیادی قراره بیفته.)
لحظات خوش و تلخ توی رمان در بالانس هستن.... این برای اینه که مخاطب دلزده نشه. (هرچند ایرانیا نمی دونم چرا به سمت و سوی غمگین تمایل دارن.) ولی گذشته از اینا، همه صحنه ها هدفمند هستن. آرامش و شادی برای ساختن ارتباط مناسب بین شخصیتا لازمه. از طرفی هم نمی تونستم از نشون دادن این که در ادامه داستان قراره با چه حریفی طرف بشیم، دست بکشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حصار آبی

Mind-Witch

نو ورود
سطح
12
 
ارسالی‌ها
74
پسندها
1,543
امتیازها
16,048
مدال‌ها
10
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #12
من که هیچ مشکلی با فضای رمان نداشتم، چپتر نویسی رو هم می‌فهمم چیه ولی چون از اول خبری ازش نبود بعد یهو شروعش کردی یکم گیجم کرد و خب رمان نویسی با وب و مانگا و ... یکم متفاوته، و توش ما فقط چیزی رو می‌بینیم که نویسنده در اختیارمون می‌ذاره و از اونجایی که هیچکس تو ذهن نویسنده نیست تا اطلاعات معلوم رو ببینه، بعد از خوندن، تصویر ناقص تو ذهن خواننده میان. رمانت همونجور که خودتم گفتی شاید ایده‌ش یکم کلیشه باشه ولی پردازش فوق‌العاده‌ی تو واقعا ازش یه چیز جذاب و نو دراورد.
در مورد اسپویل، با اینکه همونطور که قبلا گفتم خیلی عجله دارم که داستان دستم بیاد ولی ترجیح میدم به همون آرومی که تو پارتهات می‌ذاری و با خودت پیش برم. مرسی که به تک‌تک حرفام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mind-Witch

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,054
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #13
چپترا یهویی شروع نشدناااا... از اولش بودن...
مقدمه
چپتر اول: این شخص من نیستم
چپتر دوم: رمانی که من خوندم
چپتر سوم: یه دستور غیر منتظره
اگه دقت کنی از همون اولش وجود داشت...
درمورد توصیفات، من منطق شما رو درک می کنم. ولی به نظر می رسه کلا جماعت این انجمن حرف منو درک نمی کنه. مسئله اینه که انگار توصیف نکردن من اشتباه و از سر بی دقتی، یا پردازش کمه. درحالی که من خودم می دونم دارم چی کار میکنم و عمدیه‌. دلیل هم دارم براش.
به طور کلی داستان ها جدیدا به سمت سیال ذهن سوق پیدا کردن. بعضی جاها مثل ایران و انگلستان همچنان خیلی به سنت ها پایبندن، اما به طور کلی، دیگه توی داستان ها توصیفی که به درد ماجرا نخوره دیده نمیشه. مثلا رمان ترجمه شده موشوکو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حصار آبی

Mind-Witch

نو ورود
سطح
12
 
ارسالی‌ها
74
پسندها
1,543
امتیازها
16,048
مدال‌ها
10
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
ببین می‌فهمم چی میگی و به نظرت احترام می‌ذارم، تو می‌خوای یه رمان با سبک خاص خودت رو بنویسی.
و اینکه میگی رمانا که رمانا پر از توصیفات زاید شدن هم حقیقت داره. متاسفانه منم زیاد ازین رمانا دیدم و کم هم نیستن که از همون اول هم حوصله ادم رو سر ببرن.
ولی یه سریا هم هستن که وقتی می‌خونی اصلا متوجه توصیفات نمیشی و خود به خود تصویر تو ذهنت شکل می‌گیره و لذت خوندن نه تنها کم نمیشه بلکه بیشتر هم میشه.
رمانهای ایرانی سمت و سوق اشتباهی رفته نه اینکه توصیف نویسی اشتباهه.
مثلا بجایی که بگن عمارتی دیدم بیا و که ببین، پرده‌ش اینطور بود، اینه‌ش اونطور بود، مبلمانی داشت این هوا و... .
اینجور توصیفات مسلسلوار اشتباهه و مخاطب رو خسته می‌کنه.
اینطوررکه تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mind-Witch

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,054
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #15
توصیف غیر ضروری مخالفم. مثلا، اگه اون تق تق کفشا که نشون میده زمین سرامیکیه، اگه برای فضاسازی (مثلا اضطراب آور کردن اوضاع) استفاده بشه، خیلی هم هوشمندانه‌ست... یه تیر و دو نشون
بابا من فقط مثال زدم، که توصیف تا توصیف هست، نه اینکه گفته باشم اینطور بنویس.
گفتم راست میگی الان خیلیا روش نوشتنشون اشتباهه و مسلسلوار همه چیز رو می‌نویسن و باید به نحوی توصیفات رو جا بدن که محسوس و زیبا بشه، مثلا اینطوری.
من منظورم این بود. ولش کن حس می‌کنم هر چقدر بحث کنیم فقط یه روزنه جدید برای یه بحث جدید رو باز می‌کنیم. :610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a:
 
امضا : حصار آبی

~Deku

کاربر فعال بخش
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,837
پسندها
20,641
امتیازها
44,573
مدال‌ها
20
  • #16
خبببب هرچی بیشتر میگذره بیشتر از رابرت خوشم میاد....حقیقتا کاراکتر منطقی ایه. البته به همین اندازه که ازش خوشم میاد رو مخم هم هست....(فرض کن چارلز منم، در واقع چارلز خود منه. من جای چارلی باشم از دست باباهه حرص میخورم دیگه؟ چارلز اصلی منظورمه) یه مقدار رو مخمه ولی خب کم کم نظرم راجبش داره عوض میشه....دلم میخواد به جایی از داستان برسیم که ساید احساسیشو ببینم اون موقع نظرم صد و هشتاد درجه عوض خواهد شد!
و آماندااااا کاراکتر مورد علاقم تا اینجای رمان *-* یه ویژگی ای که از ENTP ها خیلی دوست دارم اینه که هم میتونن خیلی منطقی باشن هم احساسی و صمیمی (مثل یاتو) خب این اولا بیشتر با ساید احساسیش سر و کار داریم. منتظرم درخشش آماندا رو تو حالت منطقی و نشون دادن هوشش ببینم.
یه مسئله دیگه....چطوری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~Deku

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,866
پسندها
16,609
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #17
عاشقش شدم عالیه یه سبک متفاوت دیدم حتی با وجود تناسخی بودن
 
امضا : ملکه جهنمی❄

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,866
پسندها
16,609
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #18
خیلی هیجان داره عاشق هیجانش شدم وای خیلی باحاله
 
امضا : ملکه جهنمی❄

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,866
پسندها
16,609
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #19
امضا : ملکه جهنمی❄

موضوعات مشابه

عقب
بالا