مثلا دلت بخواهد جمعه ات را بامن بگذرانی...
اول از کافه ی محله یمان شروع میکنیم!
مینشینیم رو در روی هم...
صندلی ام را سمت خودت میکشی،
میگویی کنارم بنشین،رو به رو دور است!
من هم زیر زیرکی دلم غنج میرود برایت...
چای قند پهلو با عطر نگاهت را مینوشم...
نم نم باران شروع میکند به باریدن!
به قولِ معروف هوا دو نفره میشود!
من هم که عاشقِ قدم زدن زیر باران...
خیره میشوم به خیابان و قطراتی که به پنجره های کافه میکوبند!
بی هوا دستم را میگیری
و میکشانیم دنبال خودت
...درست همانجا که دلم میخواست...
زیر باران!
تو خیسه باران میشوی
من خیسه باران...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.