گفتمان‌آزاد رمان توازن جاودانه | -ZaHRa- کاربر انجمن یک رمان

[-ZaHRa-]

‹ بسم رب نور ›
نام رمان: توازن جاودانه
ژانر: #فانتزى ، #معمایی
نویسنده: ZaHRa
خلاصه:
قلبش به تاریکی شب‌های بی‌ماه شده بود، گویا تقدیر با او بد تاکرده بود. کودکی‌اش در پرده‌ای از ابهام گذشت؛ حال او آمده تا ورق را برگرداند و همه‌چیز را به نفع خود تمام کند.
اکنون دیگر قدرت در دستان اوست، تقدیر جرئت ندارد برخلاف خواسته‌های او رقم بخورد.​

---

لینک رمان:

در حال تایپ | رمان توازن جاودانه | زهرا حمیدی کاربر انجمن یک رمان

‹ به نام عصاره‌بخش‌ وجودها › کد رمان: 5453 ناظر رمان: @Ayli_fam خلاصه: قلبش به تاریکی شب‌های بی‌ماه شده بود، گویا تقدیر با او بد تاکرده بود. کودکی‌اش در پرده‌ای از ابهام گذشت؛ حال او آمده تا ورق را برگرداند و همه‌چیز را به نفع خود تمام کند. اکنون دیگر قدرت در دستان اوست، تقدیر جرئت ندارد...

forum.1roman.ir

​

 

[Raha~]

سلام سلام^^
ایده نو بود و حقیقتا از معدود فانتزی‌هایی بود که ایده جدیدی داشت
با توصیفات خیلی خوب میشه انس گرفت و با سیر دلپذیر و لطیف رمان همراه شد
درکل لذت بردیم:)
با آرزوی موفقیت برای زهرای عزیز♡

 

[-ZaHRa-]

سلام سلام^^
ایده نو بود و حقیقتا از معدود فانتزی‌هایی بود که ایده جدیدی داشت
با توصیفات خیلی خوب میشه انس گرفت و با سیر دلپذیر و لطیف رمان همراه شد
درکل لذت بردیم:)
با آرزوی موفقیت برای زهرای عزیز♡

سلام زیبا:)
چه قدر پیامت وایب خوبی بهم میده...
امیدوارم همیشه مورد رضایتت باشه گلم
همچنین عزیزم، توهم موفق باشی در همه مراحل زندگیت!

 

[☆هیرو☆]

با توصیف‌هایی که کرده بودی قشنگ می‌تونستم خودم رو توی رمانت تصور کنم.
مثل یه فیلم تموم اتفاقاتش از جلو چشام رد می‌شد. فقط توی یکی دو بندش بعضی از کلمه‌ها زیاد تکرار شده بود.
اما در هر صورت هم موضوع هم رمان برام جدید بود و خیلی خوشم اومد.

 

[-ZaHRa-]

با توصیف‌هایی که کرده بودی قشنگ می‌تونستم خودم رو توی رمانت تصور کنم.
مثل یه فیلم تموم اتفاقاتش از جلو چشام رد می‌شد. فقط توی یکی دو بندش بعضی از کلمه‌ها زیاد تکرار شده بود.
اما در هر صورت هم موضوع هم رمان برام جدید بود و خیلی خوشم اومد.

ممنونم ازت که وقت با ارزشت رو برای رمانم گذاشتی گلم:)
فهمیدم کجارو می‌گی، پارت دوم رمان، هی می‌خوام ویرایش بزنم یادم می‌ره... .
امیدوارم بتونم تا پایان رمان راضی نگهتون دارم خواننده های قشنگم!
امیدوارم موفق و موید باشی در مراحل زندگیت!

 

[سارابـهار❁]

حتی خلاصه‌ش به دلم نشست...
امیدوارم قوی جلو بری و تا پایان رمانت موفق و سربلند باشی♡

 

[-ZaHRa-]

حتی خلاصه‌ش به دلم نشست...
امیدوارم قوی جلو بری و تا پایان رمانت موفق و سربلند باشی♡

نظر لطفته عزیز، سعی می‌کنم بهتر از قبل بنویسم و شما خواننده‌های عزیز رو راضی نگه‌دارم... .
همچنین عزیزم امیدوارم در تمام مراحل زندگیت موفق و موید باشی!:)

 

[NHT๛]

مطمئنم موفق میشی زرای من، با قدرت ادامه بده.

 

[-ZaHRa-]

مطمئنم موفق میشی زرای من، با قدرت ادامه بده.

مرسی عزیزم، توهم همین‌طور، منتظر موفقیت‌هات هستم

 

[Rigina]

سلام سلام به نويسنده عزيزز

براي شروع ميوتنم بگم رمان هست كه با رمانايي كه ميخوندم وايب متفاوتي برام داره و همينطر فضاش
فضاي رمان رو دوست دارم
جمله هايي كه ارايه هاي تشبيه زيادي توش ديده ميشه
مخصوصا دقت نويسنده تو نوشتن موج ميزنه
اينكه با جزيات گفت ه بشه خيلي مهمه تو رمان و اين نكته قوته قلم نويسنده عزيزمونه

اميدوارم موفق باشيدد قشنگمممممم